اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه



به همتا پیام دادم. ایشونم گفتم منم دوست نداشتم چنین صحبتهایی پیش بیاد . منم خواستم دیگه هر مشکلی داشتن به من ربط ندن. از هم عذر خواهی کردیم و وقتی اومرم خونه بغلش کردم.
چند روز پیش هم برادر همتا لوازم همتا رو آورد تا زندگی مستقل دلخواهش رو شروع کنه.


تو این مدت خیلی از خانمها باهم صحبت کردند، خانمهای اولی که رنج کشیده بودند ، خانمهای دومی که رنج کشیده بودند ، خانمهایی که جدا شده بودند به خاطر تعدد و دختران مجرد و تنها.
برایند بررسی ها و راهکار ها رو برای وفق پیدا کردن با زندگی تعددی اینجا می گم که به نظرم به درد همه افرادی که تو این زندگی هستند می خوره.
البته این برای زمانی هست که همتا ها با هم مشکلی ندارن.

تعدد خوبه . گاهی موجب به خود اومدن ما می شه .بویژه  خانم اول ،متوجه نقص ها و ایرادها می شه . بعد باید در صدد رفع اون بر بیایم.نباید دچار یاس بشیم. خوب درسته خانم جدید ، ممکنه جوانتر باشه ، هیکل بهتری داشته باشه، جدید باشه، با توجه به مدت زیادی که شوهر نداشته روش باز باشه و اماده هزار و یک عشوه و . ، از طرفی مشغولیت بچه و . نداره، از طرفی مسئولیت و نگرانی برای زندگی و ساخت اون رو نداره چون  معمولا زندگی ساخته شده است و به جایی رسیده ، برای همین با فراغ خاطر کل وقتش رو صرف شوهر کنه، اما باید برای رهایی از غم و یاس و مشکلات این موارد رو در نظر گرفت:
معمولا این جدید بودن و . برای مرد یکی دو سال اوله. از نظر  هیکل و زمان آزاد هم تا زمان بچه  دار شدن . که خوب با توجه به سن بالای ازدواج و شرایط جامعه و . اصولا زود بچه دار می شن . از طرفی این روزها برای خانم اول هم بوده و به جای اینکه روزهای اول ازدواجِ همتا رو با الانِ خودش مقایسه کنه بهتره با روزهای اولِ خودش مقایسه کنه. از طرفی بهتره به خودش یادآوری کنه که طرف مقابل هم یه زنه، نیازمند محبت و   و مدتهای زیادی محروم بوده. در حالی که خودش از این نعمت بهره مند بوده، این خوبه که حالا قدری از خود گذشتگی و عدم حساسیت داشته باشه و بزاره همتا هم به خواسته هاش برسه .
از طرفی خیلی اوقات وقتی خانم اول یا دوم از شوهر بی محبتی و بی میلی می بینه و می بینه به طرف مقابل میل بیشتری داره ، دلش می شکنه و دلسرد می شه . دیگه دلش نمی خواد بره طرف مردش و محبت داشته باشه. شادیش رو از دست می ده. حتی اگر در ظاهر سعی کنه خودشو شاد نشون بده وقتی مرد میاد طرفش ناخود آگاه  دوباره ناراحتی توی رفتارش بروز پیدا می کنه و موجب طرد شدن مرد می شه. این حالت توی زندگی تک همسری هم هست. زن وقتی ناراحته دوست داره مرد بهش توجه کنه ، محبت بیشتر کنه ولی ذات مرد جوریه که نمی تونه طرف زن ناراحت بره و محبت کنه. ناخوداگاه دوری می کنه و اعصابش بهم می ریزه. و اینجوری یه رابطه مع بوجود میاد. اگر چه خیلی خیلی سخته اما زن باید سعی کنه ناراحتی رو از خودش دور کنه و به خودش برسه و شاد باشه؛  یه زن خوب برای شوهرش باشه. به خودش برسه و در صدد بهبود روابط باشه وگرنه خودش ضرر می کنه.
از طرفی گاهی  مردها واقعا بی انصاف و ناجوانمردانه یکی از خانمها رو مورد ظلم عاطفی قرار می دن. اگر چه عدالت فقهی برقراره ؛ اما خانم وقتی می بینه خوشی و بگو بخند و روابط و سفر و آرامش مرد با طرف مقابله واقعا دلش می شکنه. بعد گاهی حتی این خانم روی خودش کار می کنه ولی مرد به دیگری محبت داره و این عشق و علاقه چشمش رو کور کرده یا با این خانم فقط از روی احساس دین و وظیفه مونده و یا . به هر حال اینجا هم این خانم در نهایت و بعد از اینکه تلاشش رو کرد و به نتیجه ای نرسید بهتره در حالی  که به بهترین وجه،  به وظایف نگی خودش می پردازه تا در پیشگاه خداوند گناه کار نباشه ، فکر کنه شوهرش شهید شده ، از دست داده یا معتاده یا توی زندان و ‌ و خودش رو با زندگی دو روز دنیا و بچه ها . سرگرم کنه و در واقع دل بکنه تا با موفقیت به زندگی ابدی برسه. البته گفتم این برای شرایط خیلی خیلی نادر هست و اگر خانم کمی صبر داشته باشه و به دستورات الهی کاملا عمل کنه قطعا مردش هم متوجه اون می شه و زندگیش درست می شه.
گاهی زنها تو این شرایط هم مطالبه گر می شن و با عصبانیت و داد و بی داد و هر ترفندی می خوان مرد رو به سمت خودشون جذب کنن که کاملا نتیجه عکس می ده.
از طرفی بهتره از این دنیا به قدر رفع نیاز فقط بخوایم ، گاهی خانم نیاز هاش برطرف می شه ، یا خانم اول مثل قبل از تعدد نیازهاش برطرف می شه ، اما چون خودش رو با همتاش مقایسه می کنه توقعش بی دلیل بالا می ره. یا گاهی روی مشکلات زندگی که قبلا هم داشته حساس می شه .
در کل دنیا دو روزه. بهتره رضای خدا رو در نظر بگیریم و جوری رفتار کنیم در مقابل خدا رو سفید باشیم. سعی کنیم روحیه بزرگ داشته باشیم ، دنیا دو روزه و می گذره و سراسر دنیا آزمایش  و امتحانه. شاید یکی از راحتترین آزمایشات زندگی تعددی باشه ، راحتتر از مرگ فرزند و همسر و عزیز و یا بیماری و سختی های این چنینی. 
از طرفی انسان زمانی به رشد می رسه که  از اونچه بهش حب داره دل بکنه و فقط به خدا دل ببنده.
از طرف دیگه خوبه آدم به این دید برسه که خودتی و خودت. نباید از کسی یا حتی شوهرت توقع داشته باشی. چون آدم اینجور 

مواقع اطرافیان رو هم از دست می ده و توی بحران اجتماعی قرار می گیره . فقط خدا کنه آدم خدا رو داشته باشه که با رفتنش اگر اطرافیانی که رهاش کردن ،  حتی از مرگش ناراحت نشدن ، خدا از رجوعش خوش حال بشه.

البته در کل خوبه مرد ، مرد باشه . 
خوبه مرد هوای زن اول رو داشته باشه البته از سر عشق نه ترحم چون زن اول در حال از دست دادن زندگیی که داشته هست و زن دوم در حال بدست آوردن  زندگی و موقعیت این دو خیلی فرق داره. (بسیاری از اوقات دیده شده خانم دومی که خانم اول رو مورد انتقاد قرار می داده زمانی که همسرش سومی رو گرفته نتونسته تحمل کنه و کسی که قبول نداشته خانم اول داره زندگی رو از دست می ده و در شرایط بحرانیه ، الان که خودش در شرایط  بحرانی قرار گرفته عکس العملی بسیار ناشایست و بد نشون می ده . ) به هر موقعیت خانم اول و دوم فرق داره.از خیلی لحاظ مثل هدف ادامه زندگی  مثل انرژی برای ساخت زندگی  مثل پیری شدن و از دست دادن انرژی که چون  زن اول جونیی اش رو پای زندگی اش گذاشته. (البته مثلا خانم دوم هم اوقات تنهایی کمتری از اول با شوهرش داره، اگر چه با آگاهی وارد اینگونه زندگی شده.)
مرد باید این شرایط رو درک کنه و کمک کنه زن این دوران رو به سلامت  سپری کنه

هر چی باشه بحرانه
اگر چه رضایت و پذیرش زن اول موجب می شه سریع تر از بحران بیرون  بیاد و به فرصت تبدیلش کنه اما به هر حال زندگی تعددی سختی های خودش رو داره. جهت به سلامت گذراندن این دوران بهتره خانم (اول یا دوم. )خودش رو مشغول کنه با کتاب و کلاس  و ورزش و قران. از طرفی اگر بدونی رشده اگر بدونی خدا راضیه ، این سختی ها برات شیرین می شه . مثل حضرت زینب که فرمودند ما رئیت الا جمیلا. البته ایشون مطمئن بودن بر حق هستن و درست ، کتاش ما هم درست باشیم و مطمئن  بودیم که اعمالمون بر حق هست . اونوقت با جون و دل هر سختیمی‌کنم  رو می خریدیم و خوشحال بودیم از داشتنش . وقتی مطمئن  باشیم خدا باو  تحمل سختی ها داره به رومون لبخندً۷  می زنه مثل اون آقایی که رفت پیش امام و از بیماریش شکایت کرد و بعد با صحبتهای امام دیدش عوض شد و بیماریش رو به به بقیه نشون می داد و می گفت این یادگاری و لطف خداست. . به نظر من با ترحم و من چقدر بدبختم محبت نخرید. برای خودتون ارزش قائل باشید . هیچکس توی دنیا به فکر شما نیست. خودتون به فکر باشید. به فکر آخرتتون
 و هرگز فراموش نکنید که (تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز ) . و نیز داریم در مشکلات توصیه شده : وستعینوا بالصبر و الصلوه . حتی اگر صبر و تحمل ندارید خودتون رو شبیه صابران جلوه بدید ائمه فرموده اند هیچ فردی خودش رو شبیه عده ای نمی کنه مگر اینکه آرام آرام شبیه آن قوم می شه .
به هر حال فراموش نکنیم امتحان همتا داشتن و زندگی تعددی خیلی راحتتر از بسیاری از امتحانات مثل  نداشتن بچه وشدن  بیماری و مرگ عزیزانه که از طرفی قابل تبدیلآم     شدن به یک فرصت طلایی هم هست.


 
تو این ماجرای تعدد خدا داره برام برنامه هایی قرار می ده تا خالصم کنه
 
اگر موفق بیرون بیام خالص می شم ، به دعا هام می رسم.
اما اگر موفق نشم بدجور زمین می خورم. وقتی ینفر از پله های نردبان قرب الهی بالا می ره ، هر چه بالاتر باشه با یه لغزش کوچیک اگر بیافته، صدمه بدتری می بینه، حتی مرگ ، حتی رسیدن به نقطه صفر و حبط شدن کلیه اعمالی که کرده ، کلیه پله هایی که زحمت کشیده و رنج کشیده و رفته از بین می ره.
اون وقت وقتی به خدا بگیم خدایا من کلی کار خیر کردم ، کلی پله ها رو بالا اومدم ، می گه با یه اشتباه همه رو حبط کردی ، افتادی و همه پله هایی که اومده بودی رو از بین بردی
 
 
 
تو ماجرای تعدد قرار بود با هم زندگی کنیم ، با هم دو دوست و مثل خواهر باشیم ، کمک باشیم ، نفع دنیوی هم ببریم اما ماجرا جور دیگه ای رقم خورد و خدا اینو از من گرفت تا ببینه من چجور باز خورد می کنم.
اما یه امتحان خیلی سختتر برام وقتی بود که برای رفع مشکلات و . سه نفری صحبت می کردیم و دیدم همتا گفت برخی مشکلاتش به خاطر منه، اینکه شوهر به گوشیش گیر می ده و . به خاطر منه ، من بهش گفتم! 
خیلی ناراحت شدم ، خدا شاهده تا الان همیشه برای خوشی شون و رفع مشکلاتشون دعا می کردم ، اگر لحظه ای فکر اشتباهی در مورد همتا تو ذهنم می اومد با خودم می گفتم اشتباه نکن قضاوت نکن و  
اینم امتحان سختتر .به خودم می گفتم مرنج و مرنجان
ولی نمی تونستم .رنجیده بودم. از تهمتی که بهم زده شده بود نمی تونستم بگذرم. من هرگز تو مسائلشون دخالت نکردم
حتی وقتی همسر زندگی اش به مو رسید می کفتم فرصت بده زندگی رو بساز و حتی خواستم همسر و همتا برن اربعین. 
 
امتحان برام سختتر شد و من هنوز به اون درجه نرسیده بودم که نرنجم.خیلی گریه کردم ،ولی الان بهترم ، نباید توقعی داشته باشم. باید بگذرم. باید بر خلاف میلم عمل کنم تا رشد کنم. این خیلی مهمه گفته نی شه برای رشد ببینید به چی میل دارید و همش بر خلاف میلتون عمل کنید تا رشد کنید. می خوام با همتا هم صحبت کنم. نمی تونم با کسی که باهاش زندگی می کنم و می بینمش و دوسش دارم ناراحتی تو دلم داشته باشم. می خوام رفع بشه. خدا کمک مون کنه ان شاء الله

 
خدا رو شکر زندگی به خوبی پیش می ره . البته از نظر من
قرار شد حدود ۹۰ متر از  طبقه پایین  رو جدا کنیم برای همتا و حدود ۳۰ متر هم برای اتاق بچه ها و خیاطی و .
 
کلی کار داریم این چند وقت ، خیاطی و بنایی و جابجایی و .
 
 
تو این مدت گاهی همسر از دست همتا ناراحت شده ، همونجور که از دست من ، بعد از این همه سال ،متاسفانه هنوز ناراحت می شه و اشتباهاتی دارم.
سعی می کنم یار باشم نه بار  ، سعی می کنم درکشون کنم و حتی جذابیتها و تازگی ها و  . رو .
البته نمی گم شیطون اصلا قلقلکم نمی ده.
اما در کل با هم خیلی خوبیم و حس می کنم زندگی تعددی موجب شده بیشتر  روی خودم کار کنم و رشد پیدا  کنم ان شاء الله 
 
بعضی موارد هست که وقتی شیطون قلقلکم می ده ،مواقعی که می تونم بگم حتی به حق ناراحت می شم،  استفاده می کنم و خیلی مفیده . 
مثلا
اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه
مرنج و مرنجان
دنیا محل آزمایش است نه آرامش
هر که در این بزم مقرب تر است 
جام بلا بیشترش می دهند
ابد در پیش داریم.‌
هیچ چیز به لبخند رضایت خدا نمی ارزد
رضا برضاک یا الله
اللهم جعلنی من القربین و المخلصین و السابقون و المتقین  .
توکلت علی الله
و یاداوری نیتم
.
 
و سعی می کنم سریع لب به شکوه  باز نکنم و روزه سکوت بگیرم و جز در موارد لازم حرفی نزنم ، واقعا مفید بوده
 
 
امیدوارم مشکلات بین همسر و همتا هم زودتر تبدیل به شکلات شه
البته در جریان کاملش نیستم. اما می بینم گاهی دمق هستن ، همسر خواب پریشون می بینه و اعصابش بهم ریخته اس و .
از همه ممنون می شم برای بهبود روابط همه زن شوهر ها ، بویژه همتا و همسر دعا کنید

 
پریشب یه خواب دیدم. می دونید چند روز پیش تو گروه مجازی فامیلی، که از بعد از این ماجرا ها روابط خیلی کمرنگ شده توش و سعی می کنم فقط جهت انجام صله رحم توش باشم و گاهی پیامی بدم ، یکی از دختر خاله ها پستی گذاشت از آیت الله بهجت در مورد رضایت والدین و اینکه اگر رضایت والدین رو نداشته باشیم به جایی نمی رسیم. با توجه به جو گروه انگار پیام رو خطاب به من داده بود. والدین من هم که قهرند هنوز.
پریشب خواب دیدم که وارد مجلسی شدم. انگار مجلس ختمی، عزایی . ، بود که همه خانمها سیاه پوشیده بودند مادرم  هم بود.دو تا بچه کوچیک ، خیلی کوچیک ، مثل نوازد، بغلش بود و ازشون مراقبت می کرد. تو خواب انگار بچه هایی بودن که وطیفه داشت در مقبلشون مثلا بچه های خواهرم یا خودش (البته در واقعیت چنین نیست) به من هم محل نمی زاشت و اخم می کرد و کار خودش رو می کرد . . رفتم دستشویی وضو بگیرم وقتی برگشتم دیدم پسر کوچیکم نیست ، البته تو خواب خیلی کوچکتر از الان بود. بعد خاله صدیقم رو دیدم ( خاله صدیقم چند سال پیش فوت کردند.خدا بیامرزدش) . خاله ام گفت بچه ام دم سراشیبی پارکینگ بوده که گرفتدش اوردش خونه و خدا رو شکر به  خیر گذشته. مادرم هم اونجا بود . گفتم یعنی اونقدر ناراحتی و . که نمی شد مراقب بچه باشی و .  مادرم باز محل نمی زاشت و اخم کرده بود.  و . . حالت گریه داشتم .به مادرم   گفتم نگاه کن تعدد زوجات اشکال نداره و رضایت  والدین در این نیست. می گفتم اگر والدین بگن نماز مستجبی نخون حرف والدین رو باید گوش داد اما اگر بگن نماز نخون نباید گوش داد و من باید حرف شوهرم رو گوش بدم و . بعد انگار خاله ام یه کتاب نشونم داد وبهم داد با جلد آبی روشن که پشت اون حدیثی با همین مزمون بود انگار. داد برای اثبات حرفم و اینکه نشون مادرم بدم .بعد خاله ام  به من می گفت که کارت درست بوده و نگران نباش و رضایت والدین در این مورد نیست. کتاب رو گرفتم جلوی مادرم و می گفتم نگاه.و همون مطالب رو گفتم اما مادرم توجه نمی کرد و اخم کرده بود و روش رو برمی گردوند ومشغول  بچه ها می کرد خودشو. بعد انگار اومدم با خاله درد دل کنم که یکدفعه یادم اومد خاله ام فوت کرده، انگار فهمیدم خوابم یا حس کردم ممکنه خاله از پیشم بره. دستشو گرفتم و گریه می کردم. گفتم خاله من می دونم تو مردی . خاله ام لبخندی زد.کمی درد دل کردم . خاله ام کارم رو تائید  کرد و گفت کارت درست بوده .
)به تازگی فرزند هاشم پسر دایی ام که یه طفل ۲ ساله بود فوت کرده . دو هفته ای می شه)
در آخر خاله ام گفت از وقتی اومدم اینجا فقط بچه هاشم بوده که اومده پیشم،  تو این مدت شخص دیگه ای فوت نکرده ؟ کیا فوت کردن؟ 
من داشتم فکر می کردم که سریع بگم، که  با صدای همسرم و صدای اذان صبح از خواب بیدار شدم .
تو این مدت خیلی ها فوت کرده بودند ولی انگار خاله خبر نداشت 
خوابم یه حالت  رویای صادقه داشت. می دونید مرده ها وقتی یکی می میره می رن پیشش و از زنده ها خبر می گیرن . بعد اگر اون فرد بگه فلان کس خیلی وقته  مرده،  می فهمن جایگاهش خوب نبوده که بتونن ملاقاتش کنن و . بعد هم که خوابیدم خواب  می دیدم این خواب رو برای مادر و خاله ام تعریف می کردم.
برای جمعه گذشته برای برنامه توقف ممنوع بریم ضبط . برای برنامه تعدد زوجات . کلرشناس  آقای قاسمیان بود و چند  تا مخالف و من به عنوان موافق به عنوان مناظره  کننده. اما مرتب بهونه آوردند که نشه و موفق نبودند و اخر سن رو بهانه کردند! نمی دونم چرا کارشناس بررسی حکم خدا رو یه مخالف قرار می دن!!!!
 
خدایا عاقبت همه مون رو بخیر کن

 
بعضی ها می گن چرا پیامبر و حضرت علی ع در زمان حضرت  خدیجه و حضرت فاطمه س همسر دیگه ای نگرفتند و اگر تعدد خوب بود چنین می کردند.
در پاسخ  باید موارد زیر رو در نظر گرفت
۱. اگر امام علی و حضرت محمد می خواستند تعدد کنند به نظرتون حضرت خدیجه و حضرت فاطمه س چه باز خوردی داشتند؟ آیا مخالفت می کردند؟ قطعا خیر.یادم میاد  یجا خوندم حضرت محمد ص به حضرت  خدیجه در هنگام فوتشون می فرمایند سلام مرا به هوو هایت در بهشت برسان. پس از جانب زن باید پذیرش این حکم الهی باشه. چه همسرش تعدد بکنه یا نه.
۲. در زمان حضرت خدیجه و ابتدای دوران ازدواج حضرت  علی ع هنوز جنگها رخ نداده بود تا بیوه ها و مجردان رو به فزونی برود و نیاز به تعدد باشد
۳. حتی حضرت  محمد ص و امام علی ع نیز چند همسر همزمان داشتند و حتی حضرت محمد به روایتی و به دستور خداوند ۹ همسر داشتند و ازدواج هایی به خاطر رضای خدا و مصلحت اسلام و جامعه اسلامی داشتند. پس این حضرات هم تعدد داشتند و این کار را قبول داشتند و بسته به شرایط و در زمان مناسب وارد شدند.
۴. اکثر ائمه ما نیز تعدد زوجات داشتند . از همان زمان همسر اول. 
۵.بهتر است بجای مقایسه خود با برترین ن جهان و دو عالم ، خود را حداقل با سایر ن ائمه و مادران ائمه مقایسه کنیم
۵. اکثر پیامبران نیز تعدد زوجات داشتند و تعداد بسیار کمی بودند که تعددی نبودند.
۶.در علمای جهان اسلام نیز تعدد زوجات بسیار دیده شده مثلا ایت الله قاضی با همسرانش در یک منزل به خوشی زندگی می کردند
 
 
بنابر این  تعدد زوجات را از منظر یک زن بخوایم ببینیم باید گفت هر زن مسلمان باید پذیرش نسبت به این حکم داشته باشد و آن را بپذیرد و طبق ایه ۱۶ سوره نساء کراهت قلبی هم حتی نسبت به این حکم نداشته باشد تا به رستگاری برسد.
اما از منظر مرد، مرد می تواند تعدد زوجات  داشته باشد ،به شرط عدالت ، با هر که مایل است ازدواج کند و شرعا نیازی به رضایت همسر اول در حالت عادی ندارد. رعایت عدالت هم عدالت واجبه است و چیز سختی نیست .  در تفسیر ایه قران هم که گفته شده مردان نمی تواند عدالت رو رعایت کنند ، منظور عدالت مستحب هست .
 
اما اینکه چی شد من این حکم رو پذیرفتم،  هم همین موارد بود و هم اینکه دیدم تعداد دختران مجرد دهه ۶۰ و ۵۰ خیلی زیاد شده و مرد تو این سن برای ازدواج با آنها به این تعداد نیست، و وقتی باهاشون هم صحبت می شی خیلی چیزها رو می فهمی و ناراحت می شی. 
دخترای مجرد  مومن که خیلی هاشون شبا با دوش اب سرد و گریه خوابشون می بره.بعضی هاشون به گناه می افتن. بعضی هاشون دور از چشم خانواده صیغه می کنن و دیگه دختر نیستن
چیزهایی می فهمی که بعد از ترس خدا خوابت نمی بره‌. فقط کافیه پای درد دل اونها بشینیم.
بعد خدا از من و افراد مثل من. از زنها. بپرسه، این جورخانمها رو نشونمون بده بپرسه، بگه مگه من حق تعدد زوجات نذاشتم تو چرا با حکم من مخالفت کردی تا این به گناه بیافته. چی بگم؟ یا مگه ندیدی شوهرت دوست داشت تعدد بکنه یا تو عذاب بود،چرا نذاشتی زن بگیره، چرا با حکم من مخالفت کردی؟ چی بگم، اگر بگه تو گناه اینها شریکی من رو سیاه چی بگم؟
 
همه اینها موجب شد این حکم رو بپذیرم و به همسرم هم اعلام رضایت کنم. و همسرم بعد از فهمیدن علت رضایت من و وضعیت جامعه و تحقیق تصمیم به تعدد زوجات به خاطر رضای خدا و حرکت جهادی گرفتند.
باید بگم این وبلاگ، وبلاگ تبلیغی تعدد زوجات نیست بلکه بیان تجربه و راهکار هست برای کسانی که می خواهند وارد تعدد زوجات بشوند و یا خانمهایی که می خواهند روی  خود کار کنند  و پذیرش حکم الهی رو داشته باشند
 
از منظر مردان تعدد زوجات بسیار سخته. همسرم بارها و بارها متذکر شدند که " ورود آقا  به تعدد زوجات برای نیتی بجز رضای خدا اشتباه  محض است و من اگر نیتی بجز رضای خدا و کار جهادی داشتم هرگز وارد تعدد نمی شدم.تعدد زوجات راه رفتن بر روی لبه تیغ هست و ممکنه انسان رو جهنمی کند. اعصاب پولادین می خواد." همسر دوم اگر مطلقه باشه براش طلاق دوباره راحتتر از بیوه و دختر مجرد هست ، از طرفی همسر  دوم معمولا مثل زن اول دنبال ساختن زندگی نیست ، دنبال بدست آوردن  زندگی راحت هست. معمولا  ممکنه احساس نا امنی داشته باشه و بر طبق این حس کاذب رفتاری داشته باشه که این رفتار موجب صدمه به زندگی مشترک بشه. انگار از ابتدای ورود به زندگی تعددی به جای ساختن زندگی و جایگاه خود ،حداقل و در بهترین شرایط ،دنبال بدست اوردن زندگی و حق و حقوق و جایگاهی مانند زن اوله که این مقدور نیست. چون زن اول جایگاه خودش رو ساخته . با صبر و گذشت و ایثار و و همین موضوع اختلافات بسیاری درست می کند‌ . اینکه بدون اینکه جایگاه خود را درست کنیم از همان اول انتظار داشته باشیم جایگاهی مانند کسی سالهای بسیاری ایثار کرده و . داشته باشیم. اصلا میسر نیست.
از طرفی هم همسر دوم از نظر جسمانی جوانتره و زایمان نداشته و برای همسر ممکنه جذاب تر باشه.
به هر حال مهمترین چیز برای همه افرادی که وارد تعدد می شن اخلاق خدا پسندانه  در عمل هست. اینکه یه خانم واقعا اونگونه عمل و شوهر داری کنه که خدا راضی باشه و همین طور آقا

 
تو پست قبلی بنابر درخواست خیلی ها بعضی از موارد مشکلات تعدد رو نوشته بودم، مشکلاتی که دوستان تعددی برام باز گو کرده بودند و راه حلها و . 
مثلا اینکه بین دو زن تعامل باشه و زن اول تجربیاتش رو در مورد همسر به دومی بگه و دومی بچه ها رو تو شب زن اول نگه داره . اگر چه من خودم تجربیاتم رو در اختیار همتا قرار می دم ولی هرگز نمی تونم بخوام بچه ها رو نگه داره. یادمه یبار که بچه  رو که نمی خوابید،برد پایین باهاش بازی کنه تا من که حالم خوش نبود بخوابم، به همسر گفتم بره بچه بیاره تا بخوابونمش ، صحیح نیست همتا طفلی ساعت  دو و سه شب بیدار باشه همتا هم فرداش گفت می زاشتی پیشم باشه .باهم اخت می شدیم،ناراحت شدم.  گفتم دلم نیومد اون موقع شب بیدار بمونی به خاطر بچه
 
اما الان بعضی دوستان باز پیامهایی می دادن و مثلا می گفتن زن اول بدجنسه و زن دوم مظلوم و مرد قوام نداره و . یادمه با یکی شون که صحبت می کردم ، اخر سر بهش گفتم اینجا ها اشتباه کردی و خودش هم پذیرفت ، در صورتی که اول مشکل رو از شوهر و زن اول می  دونست . 
بعضی از پاسخ هایی که داده بودیم رو اینجا جمع بندی می کنم. به درد بعضی ها شاید بخوره. 
 
به نظرم هر کس  اولا می  تونه فقط در مورد زندگی خودش نظر بده.نمی شه گفت زن های اول اینجوری یا دوم اونجوری اند.اما باید مراقب بود یک طرفه به قاضی نریم که خدا شاهد اعمال ما و قضاوتها و حرفهامون هست و بابتش مسئولیم و وای اگر دل کسی بشکنه
 
ما تو زندگی کسی نیستیم.صحبتها رو هم از یک طرف می شنویم.ممکنه اون کسی که فکر می کنیم چقدر مظلومه اتفاقا خودش ظالم باشه و خدا اینو می دونه
پس  مراقب حرفها و قضاوتهامون باشیم و یکطرفه به قاضی نریم
 
 
گاهی این مسائلی که تو تعدد اتفاق میفته بیشترش برمیگرده به بی مدیریتی شوهر، مردی که واقعا نتونه جلوی اشتباه همسرانش بایسته،چه اول چه دوم هیچ فرقی نمیکنه،اصلا حق نداره وارد تعدد بشه چون زندگی چند نفرو بهم میزنه.خانم هایی هم که وارد تعدد میشن واقعا باید به دور از حسادت باشن و تو این زمینه رو خودشون کار کنن.و همه چیز این قضیه رو پذیرفته باشن وگرنه زندگی میشه پر از تلاطم.
عده ای می گن اگر مرد قوام باشه مشکلی پیش نمی یاد. محاله‌.
ببینید قوام یعنی چی ؟ اگر زنی بدجنسی می  کنه و مرد جلوش رو می گیره و از پسش بر نمی یاد قوام نیست؟
مثلا مثل ائمه و پیامبرانی که زن بد داشتند، استغفرالله قوام نبودند  ؟؟؟
 
باید کل اعضای خانواده برای خدا کار کنن. گاهی هم مرد قوام هست. جلوی اشتباهات زن رو می گیره بدون اینکه همتاش در جریان مشکلاتشون باشه، ولی زن ، مثلا همون زنی که مرد قوام می خواست، الان که خودش مشکل داره و قوامیت مرد  در مقابل خودش بکار می ره، ناراحت می شه . بجای اینکه مشکلاتش رو حل کنه مثلا ربط می ده به همتا یا اینکه مردم قوام نیست همتا حسادت کرده. یا اینکه اصلا مشکل ندارم. در نتیجه مشکلاتش رو رفع نمی کنه و مشکل گسترده تر می شه. در حالی که شاید همتا روحش از این مسائل خبر نداشته باشه
هر کسی که وارد تعدد می شه "چه مرد  چه زن اول چه زن دوم" همه باید شرایط تعدد رو بپذیرن .و بپذیرن که اون میزان قطعا درصدیش براورده می شه.این واقعیت زندگی هست.یعنی ممکنه میزان ابراز محبت مرد ۵۰ درصد بشه و از این میزان باز کلش براورده نشه. چون زندگی کلی جنبه های دیگه داره و اطرافیانمون  انسانن و نه ماشین.
 
از طرفی هم این رو باید دونست که چند سال اول هر زندگی مشترکی سخترین سالهاست . باید با اخلاق و روحیات هم و خود زندگی شویی و تاهل عادت کرد. اینکه دیگه مجرد نیستیم و فرق داره. توقع نداشته باشیم از اول همه چیز گل و بلبل باشه.برای ساختن زندگی باید تلاش کرد.نباید قیاس کرد. نه با همتا نه  با زندگی  دیگران.و از همه مهمتر باید برای رضای خدا زندگی کرد و هر زنی به خودش بگه وظیفه من خوب شوهر داری کردنه.پس اگر با رفتارم کاری بکنم شوهرم ناراحت بشه گناه کردم و خدا ازم ناراضی می شه و نمازم قبول نیست.  باید در هر مساله ای خدا رو در نظر گرفت و یادمون باشه دنیا محل گذره و به زودی باید جواب ریز و درشت کارهامون رو پس بدیم.دچار قیاس نشیم. و وقتی وارد زندگی تعددی بشیم که اون رو با همه شرایطش که برامون پیش اومده خوب بسنجیم.
مثل کمتر بودن وقت همسر برای ما
مثل معایب و مزیتهای تو یک خونه یا جدا بودن
مثل  میزان عدالت واجبه
مثل محدودیتهای کلی ازدواج نسبت به تاهل مانند اینکه دیگه صاحب اختیارمون مرده و تصمیم گیرنده اونه. یا محدود شدن ارتباط ما با دوستان و یا بیرون از منزل.
مثل از خود گذشتگی و ایثار و کار و وظایف
 
 
زن دوم از اونجایی که وارد یک خانواده  جدید می شه که اخلاق و روحیاتشون شکل گرفته و باید خودش رو با اونها وفق بده ممکنه براش سخت باشه. از طرفی ممکنه خودش رو با همتا مقایسه کنه و بگه چرا من خودم رو با اون وفق بدم اون با من خودش رو تغییر بده. در صورتی که باید بدونه با یک خانواده باید خودش رو وفق بده ، نه همتا ، و این قیاس رو شیطان تو دل ادم می اندازه. همتا هم خودش رو با همسر و خانواده وفق داده. بعد اگر مشکلی از این عدم تطابق پیش بیاد چون همتا مشکلی نداره ، مشکلات رو به همتا ربط می ده. در صورتی که باید دید گسترده داشت. باید هنگام ورود به تعدد در نظر گرفت که من وارد خانواده ای می شم که قطعا تفاوتهایی داریم و این من هستم که با اونها و شرایط زندگی شون وفق پیدا کنم
 
گاهی مرد می خواد بره سراغ خانم دوم و سوم. خانم دومی بود می گفت خانم اول می خواد همونجور که روی سر خودش همتا اومده روی سر من همتا بیاره تا منو اذیت کنه! خوب این فکر کاملا اشتباهه. خانم دوم از همون اول همتا داره!! از طرفی اگر خانم اول چنین کاری بکنه به خودش ضرر زده و شوهرش رو بیشتر از دست داده . این فکر اصلا منطقی نیست. در ضمن تعدد کار مرده و مشکلاتش برای مرد. مرد اینقدر ساده نیست با یه حرف خانمش بره زن بگیره و خودش رو اذیت کنه.
گاهی مردانی هستند که به خاطر خدا و شرایط جامعه کلا می رن سراغ تعدد. برای وظیفه ای که حس می کنن دارند. مثل همسر من. همسرم از اول به همتا گفت ۴ تا ممکن است بر طبق شرایط زن بگیرند، همتا هم گفتند من کی هستم که بخوام با حکم خدا مقابله کنم و مشکلی ندارم. حالا هم گاهی می گویند موردی با فلان شرایط براشون پیدا کنم. پس تعدد خواست و میل مرده به هر دلیل . چه خواست ذاتی و درونی چه به خاطر خدا و کمک به دیگران
 
 
با دید باز بریم جلو تا بعد اذیت نشیم

در مورد بررسی زندگی تعددی و شرایط و سختی ها برای همتاها  در زندگی تعددی می تونم موارد زیر رو بگم
اول از همه زندگی مخفیانه . گاهی همسر دوم بنا به شرایطی راضی می شه که زندگی تعددی رو مخفیانه و به دور از چشم و اگاهی همسر اول شروع کنه.  که خوب درد سر ها مشکلات بسیاری داری. مانند تنهایی شبها . یا همیشه در ترس بودن یا نداشتن ارتباط با خانواده همسر. از طرفی وقتی همسر اول بفهمه زندگی اش خیلی دچار تنش می شه و خدای نکرده حتی شاید متزل بشه. اینگونه تعدد برای زن اول هم بسیار آسیب زننده است و همسر اول بسیار صدمه می بینه که دلایل اونو قبلا گفتیم.
گاهی همسر اول از تعدد اطلاع داره اما راصی نیست و حسادت داره  و مرتب برای همسر دوم مشکل درست می کنه.
گاهی علی رقم راضی بودن همسر اول،خانواده شوهر راضی نیست و عروسشون رو نمی پذیرند و برای اونها مشکل درست می کنند و همسر دوم نمی تونه ارتباط فامیلی طبیعی رو داشته باشه.
اما وقتی همسر اول و خانواده شوهر راضی باشن ، وقتی همسر دوم وارد زندگی تعددی می شه باید توانایی تعامل با دیگران داشته باشه و بتونه با اخلاقهای مختلف کنار بیاد. انسانهایی که برون گرا هستند مثلا و با افراد مختلف سریع ارتباط برقرار  می کنند معمولا در این زمینه راحتترند. مثلا همسر دوم باید با همسر اول و شوهرش ارتباط سالم برقرار کنه و به شناختی از اخلاق و روحیات طرف مقابل برسه. اگر اونها فرزند هم داشته باشند باز باید خودش رو با چند  نفر جور کنه. اگر همسر سوم و چهارم باشه ، این دامنه گسترده تر می شه. اما برای همسر اول و بچه ها بدین صورته که فقط باید خودشون رو با همسر دوم جور کنن. البته اگر همسر دوم بچه داشته باشه برای اونها هم شرایط یکسانی پیش میاد. از طرفی این حالت در ازدواج های اولی که با مرد یا زن بچه دار صورت می گیره هم هست. البته همه اینها قبل از ورود به تعدد و با شناخت اولیه ، کاملا واضح و مشخصه و فرد با علم و آگاهی به این موارد می ره جلو. 
مورد دیگه اینکه برای همسر دوم،  همین که می خواد زندگی جدیدی بسازه،  موتور حرکت هست و انرژی  می ده . در مقابلش فرزندان و همسر اول احساس از دست دادن موقعیت و محبت  و . دارند و این یک نکته منفی است و باید ایمان و روحیه  بالا داشته باشند تا بتونند حداقل  خودشون رو حفظ کنن .
همتا در مقام مقایسه می گفت که زن اول جایگاهش تثبیت شده است و زن دوم نه. که به نظر من این قیاس اشتباهه. چون همسر اول به قول همتا بعد از سالها  زندگی به این تثبیت و جایگاه رسیده و مسائل زیادی پشت سر گذاشته و سختی های زیادی کشیده، همسر دوم اول راهه و باید همین دوران رو سپری کنه تا به همون جایگاه برسه . به عبارتی این تثبیت و جایگاه فقط در گذر زمان و نشان دادن خودمون تو شرایط مختلف زندگی بوجود میاد و چیزی  نیست که از اول وجود داشته باشه.
اما از طرفی مرد در زمان همسر اول ناپختگی های فروان داشته . عدم شناخت ن و روحیات و یا اخلاق و رفتاری که در گذر زمان تغییر کرده و رشد پیدا کرده. همسر دوم دیگر این مشکلات رو نداره و از اول با مردی زندگی رو شروع می کنه که خیلی مشکلات توی اون کمتره و شناخت خیلی بهتری نسبت به ن داره. اگر چه شاید خودش این رو درک نکنه ولی همسر اول خوب اون رو درک می کنه چون کاملا متوجه تفاوتهای رفتاری همسر تو شرایط مشابه می شه.
از سمت دیگه معمولا در زندگی تعددی خانواده همسر اول خیلی مخالفت می کنن. قهر می کنن و . . اما خانواده همسر دوم معمولا بالاخره با پذیرش و رضایت،  دخترشون رو عروس می کنن . و اینجا سیستم زندگی و خانواده و ارتباطی همسر اول و فرزندان بهم می ریزه.
از طرفی بسیاری از اوقات مرد تمایل بیشتری به مصاحبت و . با همسر دوم داره . به دلیل تازگی و . . این ممکنه موجب سردتر شدن روابط همسر اول بشه.و یا اگر همسر اول فرزندانی داشته باشه ، بسیاری از اوقاتش با بچه ها گرفته می شه و اوقات اندک باقی مانده هم ممکنه توسط همتا پر بشه برای همین خلاء بیشتری حس کنه. مثلا با وجود بچه کوچک حتی از شبهاش هم نتونه بهره ببره.درواقع همتا و همسر باهم می رن به رخت خواب و حرفها و درد دلهاشون رو دارن و . ولی همسر اول وقتی می تونه بره تو رخت خواب که همسر خوابه. خوب اینجا هم همتا می تونه در شبهایی که نوبت همسر اوله اون بچه رو نگه داره تا همسر اول به شبش برسه و این خلاء کمتر شه.
 
از طرفی همسر اول کل وقت و داشته های خودش رو برای زندگی داده در حالی که همسر دوم معمولا سعی می کنه این جور موارد رو برای خودش حفظ بکنه .
از طرفی نگاه افراد جامعه در زندگی تعددی به همسر اول ، به مانند زنی هست که مشکلی داشته و . و به زن دوم به مانند زنی هست که خواسته زندگی اول رو از بین ببره. 
به نظر من زندگی تعددی مانند  تک همسری مسائلی داره که باید اونها رو پذیرفت و حل کرد. نباید توقع داشت زندگی کاملا بدون 
 
مساله باشه . این غیر ممکنه . اما بدترین قسمت تعدد رفتار اجتماع و اطرافیان هست. رفتار و نوع برخورد دیگران که ناحق هم هست اذیت کننده است . امیدوارم خداوند ان را نیز رفع کند با ظهور هر جه سریع تر حضرت صاحب امان عج
 
می دونید داشتن همتا اصلا چیز بدی نیست . خیلی خیلی  هم خوبه. اما تا زمانی که محبت و تکیه گاهتون رو داشته باشید ، اگر تکیه گاه و محبت همسرتون و خلوتی که باهاش داشتید رو از دست بدید صدمه زننده خواهد بود. البته من همیشه با خودم می گم اگر من نمی تونم چیزی رو داشته باشم چرا باید نتونم ببینم دیگری اونو داشته باشه. از طرفی همسر اینجوری باکسی هست و باهاش آرامش داره. خوب  اگر من اونو دوست دارم باید از خوشحالی همسر خوشحال شم. لا اقل اون خوشبخته. اگر چه هر زنی دوست داره ببینه همسرش با اون به آرامش می رسه و اگر تو تعدد حس کنه که دیگه برای همسرش آرامش بخش نیست صدمه می بینه.

 
وقتی مشهد بودیم ، با همسر آقای منزلی که گرفته بودیم و جاریش هم صحبت شدم‌ . وقتی گفتم که همتا دارم  خیلی تعجب کردند. بعد که براشون توضیح  دادم، از نیاز جامعه امروز و  ساختار مرد و اینکه باهم خوبیم خیلی دیدشون تغییر کرد.
 
مادرشوهر و خواهر شوهر هم بعد از اینکه از مشهد برگشتیم، اومدند خونمون . برای اولین دیدار با همتا رفتارشون عالی  بود، بگو و بخند . و یه لباس بسیار زیبا کادو دادند بهش. مبارکش باشه الهی.  همتا خیلی استرس داشت ، باهاش صحبت کردم و سعی کردم آرامش کنم. ، اولش خانواده همسر می گفتند چرا اینقدر کم حرفه  وقتی رفتار خانواده همسر  رو دید آروم شد خدا رو شکر.
 
خدا رو شکر تو زندگی مون مشکل جدی وجود نداره. فقط مسائلی خرد  که بین هر زن و شوهری هست.
همتا می گفت کاش مشکلات تعدد رو هم می گفتند. گفتم خوب خودت توی وبلاگت بنویس. ولی خوب .  البته من معتقد بودم مشکلی که بخوایم بگیم برای تعدد هست وجود نداره ، بلکه برای هر خانواده بسته به شرایط شون مسائل مختلفی رقم می خوره .
 
به هر حال تو پست بعدی سعی می کنم نکاتی که در این باره می دونم رو از دید هر دو همتا بنویسم.

 
دیشب خونه مادرشوهرم بودیم . برای اولین بار بود که با همتا می رفتیم اونجا. همتا بار اولش بود. خدا رو شکر همه چیز خوب و عالییه. مادرشوهر و خواهر شوهر مون خیلی عالیی برخورد کردند. مثل همیشه. بگو بخند کردیم و همتا یه چادر به مادرشوهر هدیه داد.
خدا رو شکر زندگی به خوبی و خوشی در جریانه


موضوع انشاء: 
سواره از پیاده خبر نداره، سیر از گرسنه

خوب یادم هست اولین باری که این ضرب المثل را شنیدم کی بود. پدرم می خواست به یکی از دوستانش که در وضعیت مالی نامناسبی قرار گرفته بود کمک کند تا کسب کوچکی راه بیاندازد. آن موقع نمی دانستم برشکستگی یعنی چه ، اما می شنیدم که خانواده آنها برای قوت روزانه حتی در شرایط بدی قرار دارند ، اما مادر سرسختاته مخالفت می کرد  و می گفت :"به ماچه ، خودش بره کار کنه مردک هوس باز،  می خواست حواسش رو جمع کنه کلاهش رو نبرن ، حتما حقش بوده ؛ ما که نباید از شکم خودمون بزنیم بدیم به اونها و همش بخاطر کارهای خودشه ، آه زنش گرفتدش " و پدرم می گفت" قرار نیست از شکم خودمون بزنیم . تازه اگر اندکی در سختی قرار بگیریم اشکالی ندارد اوضاع  آنها خیلی خراب است ." اما گوش مادر بدهکار نبود.

شب پدر می خواست قسمتی از پیتزایی که سفارش داده بودیم و اضافه آمده  بود را به دخترک فال فروش بدهد اما مادرم با او دعوا کرد که بچه ها فردا می خورند و . . اما مادرم بعد از چند روز آنها را به من داد تا به کارگرهای ساختمان بغلی بدهم، مادرم گفت که غذای مونده خوب نیست بخوریم مریض می شویم. آن موقع نفهمیدم چرا کتک مفصلی از مادرم خوردم وقتی گفتم پس چرا پیتزا ها را به آن دختر ندادیم و چرا باید غذای مونده  که خودمان از ترس مریضی نمی خوریم را به دیگران بدهیم .

به من می گفت تو هم مثل پدرت هستی!

مادرم می گفت آدم عاقل چیزی که خودش استفاده می کنه و دوسش داره رو به دیگران نمی بخشه وگرنه خودش چند وقت دیگه بدبخت می شه . مثل همین دوست بابات که برشکسته شد چون  همش به دیگران کمک می کرد. مادرم همیشه لباس کهنه و خراب و بدرد نخور خونه و غذاهایی که دیگه باید می ریخت دور را به دیگران می  داد. لباسهایی که به نظرم فقط به درد دستمال شدن می خوردند. 
یادمه همسایه مان از وقتی شوهرش مرده بود هر شب چراغ های خانه را روشن می زاشت و می خوابید، بعد از چند سال هنوز شبها صدای گریه اش می آمد. مادرم از بعد فوت همسر دوستش با این دوستش قطع رابطه کرده بود . مانند سایر زنهای محله.

یبار وقتی بابا در مورد او با مادر حرف زد که دوستت بوده و گناه دارد و شرایط نامناسبی دارد و بیا او را بگیرم و با  هم زندگی کنید . مادرم چنان داد و بیدادی  راه انداخت که خدا می داند ! به پدرم می گفت تو فکر خودتی بهونه نیار می خوای مارو بدبخت کنی و دنبال هوی و هوس خودتی  .  اینجا نیز پدرم گفت سواره از گرسنه خبر نداره سیر از پیاده.  حتی مادر می خواست خانه را عوض کنیم که خدا رو شکر  بعد از چند وقت همان دوست بابا با خانم اولش به خواستگاری همسایه  مان رفت و آبها از آسیاب افتاد. بماند که مادرم چه حرفها در مورد آنها می زد و می گفت علت برشکستگی آن مرد نیز همین بوده برای اینکه دل زنش را شده. حتی وقتی می گفتم اما زنهایش که با هم خوبند و با هم خرید و پارک می روند و. و خود زن اول هم به خواستگاری همسایه مان رفته. مادرم قبول نمی کرد و می گفت اینها رو باور نکن دلش خونه من می دونم من می دونم.  و من نفهمیدم وقتی حتی با آنها سلام علیک نمی کند از کجا می دانست!
خوب یادم هست بعد از مدتی یک برنامه از تلویزیون پخش  شد در رابطه با تعدد زوجات و ضرورت‌های  جامعه . تمام حرفهایشان به نظرم درست بود . وقتی گفتم: مامان ،  درست می گه ها !  دخترای مجرد همسن شما که تو فامیلمون  اینقدر زیاد شدن  الان باید چکار کنن؟ اگر منم خدای نکرده سنم بالا بره و ازدواج نکنم و خواستگار خوب نداشته باشم چی؟؟  یک پاسخ آتشین پشت سرم از طرف مادر قرار گرفت که چشمام سیاهی رفت  و فهمیدم در مورد  این چیزها نباید حرف بزنم

خدا بیامرزد پدرم را آدم دست بخیری بود . بعد از فوتش مادرم از تاریکی انگار می ترسید . شبها چراغ های خانه را روشن می گذاشت و متکا را بغل می کرد و می  خوابید . با وجود اینکه سرش را داخل متکا می کرد تا ما صدایش را نشنویم اما  گاهی از صدای گریه اش از خواب بیدار می شدم و گاهی از صدای دوش آب سردی که می گرفت. نگاه حسرت بار مادر به همسران شاد توی کوچه و بازار را فراموش نمی کنم. مادرم افسرده شده بود و دوستانش از ترس  اینکه شوهرشان سراغ این بیوه نرود با او قطع رابطه کرده بودند. و مادرم از پیشنهاد  های خفت بار مردان هوس ران محله پا بیرون از خانه نمی گذاشت و فقط گریه می کرد. برای مادرم این چیزها مهم بود‌ 
اینجا بود که برای اولین بار مادرم با تاسف و اندوه ، همین ضرب المثل رو بکار برد و آهی کشید و اشک در چشمانش حلقه زد در حالی که دست بر عکس بابا می کشید. سواره از پیاده خبر نداره ، سیر از گرسنه.
البته الان چند ماهی است که مادرم دیگه شبها با آرامش می خوابد در حالی که چراغ ها خاموش است. دیگه گریه نمی کند . چرا که همان دوست بابا که خانم همسایه  را سالها پیش گرفته بود الان مادرم را به عنوان زن چهارم گرفته است.  وضع مالیش همان موقع ها با شروع مجدد کسب و کارش و ورود خانم سومش به زندگیشان بهتر شده بود. دیگر مادرم نمی گوید کارد بخوره تو اون کمرش ، مردک هوس باز  خودش رو پشت دینش قایم کرده و . 

الان مادرم در نماز هایش گریه می کند و از خدا می خواهد او را ببخشد و به شوهرش و همتاش خیر فراون دهد.  الان مادرم می گوید من شرایط اون خانم ها رو درک نمی کردم . من نیت خیر را نمی فهمیدم و انگ هوس می زدم . از حال دیگران خبر نداشتم تا خودم گرفتارش شدم 
الان مادرم با همتا های خود به بیرون و خرید و گردش می روند  و وقتی دیگران می گویند اینها دلشون خونه الکی فیلم بازی می کنند و یا به شوهرشان توهین می کنن ، چه تو فضای مجازی چه اجتماعی ، فقط تاسف به حال  آنها و نادانی و خودخواهیی  که کورشان کرده می خورد و شوهر خود را مرد ترین مرد دنیا می داند. مردی که زیر بار توهین و حرف مردم رفت اما به وظیفه اش در مقابل دیگران عمل کرد و در حالی که می توانست مثل خیلی از مردهایی که می شناختیم بدون اینکه زیر بار مسئولیت برود  با هر زنی که دوست  داشت ، باشد، مثل خیلی ها. مادرم با همتا های خود خیلی خوب است و آنها را بهترین می داند که از بهترین داشته شان ، شوهرشان ، انفاق کردند تا یکی مثل او نیز به آسایش  برسد. الان دیگه همسر اول رو یه زن مشکل دار و دیوانه نمی دونه. 

چقدر مادرم عوض شده
چقدر مادرم عوض شده
کاش مادرم قبل از اینکه خودش در این شرایط قرار بگیرد عوض می شد، کاش کل ن کشورم عوض می شدند و دغدغه دیگر ن و دختران را داشتند . 
کاش سواره از پیاده خبر داشت و سیر از گرسنه ، تا همه با هم می خوردند و با هم می رفتند.
کاش


 
من یه زنم
تحصیل کرده،صاحب ۳ فرزند دسته گل، همسری که عاشقانه دوسش دارم، زندگیی شاد و دوست داشتنی.
تو زندگی ام خدا رو شکر چیزی کم نداشتم. اما دیدم عده ای هستند  از ن مومن جامعه ام ، از ن مسلمان ، که در شرایط جالبی نیستند
نیازی به آمار  و . نبود تا به فکر فرو برم
فقط باید به اطراف خودم توجه می کردم. بیش از انگشتان دو دست .، تعداد زیادی از دختران همسن خودم در فامیل و دوست و آشنا  هنوز مجرد و بی شوهر بودند! پسران تو سن مناسب ازدواج اینان ازدواج کرده بودند! اگر تک و توک پسری هم بود زیر بار ازدواج نمی رفت و تجرد رو ترجیح می داد! اما این دختران چی؟ این دختران که آنها نیز باید الان فرزندانی به سن فرزندان من داشتند و آغوش پر مهر همسر و کانون گرم خانواده و لذت مادری را تجربه می کردند  چی؟
وقتی بررسی کردم دیدم در همین چند سال اخیر در حدود سن ۳۵ تا ۴۰ سالگی چه روند بدی زندگی شان داشته، عده ای بدحجاب شده اند و تبرج و . ، عده ای مرتب از بحث عدالت خدا و . سخن می گویند  . عده ای افسردگی گرفته اند. بعضی دور از چشم خانواده به خاطر نیاز شدید و ترس از گناه صیغه شدند و. عده ای متاسفانه به گناه
بماند.
همه اونها  عزیزان من بودند، چرا باید عاقبتشان به خاطر نبود شوهر خراب می شد و معصیت خداوند رو می کردند و . 
با خودم گفتم  ممکن بود من جای اونها باشم!
با خودم گفتم اگر تو اون دنیا خداوند  این ن امت رو جلوی من بزاره بگه من برای نجات اینان از این وضعیت تعدد زوجات رو قرار داده بودم ، تو با چه حقی با این احکام مخالفت کردی و نذاشتی همسرت تعدد کند تا اینان نجات پیدا کنن چی بگم؟ همسر تو که شرایط تعدد رو داشت‌
 
تحقیق کردم.
وضع بدتر شد !
سنی ها طرح  چهار همسر چهل فرزند رو دارند اجرا می کنند و حتی دختران شیعه را به همسری می گیرند.!!
وظیفه شیعه چیست؟!
زن شیعه فقط به فکر دنیای خودش باشد؟ نه به فکر ن مومنه و شیعه جامعه؟!، نه به فکر وضعیت کشور و رشد جمعیت !و نه به فکر گناه و فساد.!
 
نه ! ، اسم من مومن نیست!
اگر همسر من شرایط روحی جسمی عاطفی مالی تعدد زوجات رو داره،  من باید بتونم برای رضای خدا گامی بردارم و مقدمات ظهور  رو با گامی هر چند کوچک و کمک به سایرین فراهم کنم.
من می توانم.
 
و توانستم !
و همه با لطف خدا  بود.
 
و بعد آشنایی و رفت و آمد با عده ای از  خانواده های تعددی که اونها هم با همتا هاشون زندگی می کردند به خیر و خوشی !
و چقدر زندگی زیبا است وقتی تعدد زوجات اصولی انجام بشه.
وقتی با آموزش انجام بشه
و چقدر خوبه موسسه ای چون موسسه حسنی افرادی که می خوان وارد زندگی تعددی بشن رو آموزش می ده تا با کمترین تنش این مراحل رو سپری کنن و گامی در جهت رضای خداوند بردارند
 
و چرا  ما ن خودخواهانه و حسودانه فقط به فکر دنیای خودمان باشیم در حالی که می شود هم دنیا رو داشت و هم اخرتی آباد ان شاء الله؟
 
من یک زنم
یک زن مسلمان شیعه
و نگران و مسئول در مقابل سایر ن جامعه ام 
برای کمک به سایر ن جامعه ام پشت همسرم هستم تا دست سایر ن جامعه  ‌رو بگیریم و با یک خانواده گسترده و شاد در کنار هم و زیر سایه الطاف الهی زندگی کنیم

 
تو آخر امان مردم آرام آرام از الک فتنه ها می گذرن تا غربال بشن. چقدر احادیث داریم در مورد  اینکه مومن مشکل سایر مومنین رو مشکل خودش می دونه و حل می کنه و دغدغه منده. چقدر احادیث داریم من باب غیرت نه و کفر بودنش. چقدر روایات داریم از واکنش ائمه  به ن حسود و مخالف تعدد. آیات قران واضحه . حتی با تفسیری کاملا واضح از ائمه من باب اونجا که فرموده شده اگر می ترسید یک زن بگیرید و اونجا که فرموده شده شما نمی توانید عدالت رو رعایت کنید
با وجود همه اینها و با وجود اینکه قریب به اکثر افرادی که بر عروه حاشیه زدند حتی استحباب برای تعدد زوجات  قائل شده اند، و با وجود اینکه "هیچ " فقیهی نیست که حتی کراهت برای تعدد قائل شده باشد ، و با توجه به شرایط اسف بار جامعه  چه از باب گناه و تبرج ن و ، چه از باب تعداد ن بی شوهر سن بالا ، باز عده ای، حتی اندکی به فکر فرو نمی روند و دست از عناد بر نمی دارند و حتی از رهبری مایه می زارن ! با وجود اینکه باید به مرجعشون مراجعه کنن. رهبری را به هر نحو ، وسیله رسیدن به اهداف پلیدشون قرار می دن. 
اون زمان که در مورد تعدد تحقیق می کردم، سال گذشته، تو خبر گذاری ها به یه ماجرا رسیدم که رهبری خیلی ناراحت شدن از بیان تعدد تو جلسه ای و فرمودند هر کی تعدد کنه اخراج می کنم. خیلی تعجب کردم. رهبرم اگر کسی مطابق سیره و آیه  قران ، به هر دلیل،  عمل کنه اخراج می کنن؟؟؟!!!!
زنگ زدم دفترشون پرسیدم. گفتن این مطلب منتسب به رهبری نیست در این باره رهبری چنین  نفرموده اند. گفتم نظرشون چیه ؟ گفتند مکروه نیست. 
(بماند از استفتا چند سال گذشته که اگر محذور پیش نیاد مستحبه.)
گفتم گفته می شه زیادی تعداد دختران و ن بی شوهر موجب واجب کفایی شدن تعدد می شه ، الان اینگونه  نیست؟ فرمودند  تشخیصش به عهده خود مکلفه که الان واجب کفایی هست یا نه.
خوب وقتی نظر مرجعم رو جویا شدم و بعد با بررسی بیشتر ، مطمئن شدم به مسیرم.
 
اما چندی پیش، وقتی بحث تعدد زوجات از برنامه بدون توقف پخش شد و معاندین دیدند دلیل قانع کننده ای ندارند ، باز از رهبری مایه گذاشتن و همون پستها که رهبری بسیار ناراحت شدند و اگر کسی تعدد بکنه اخراجش می کنن فضای مجازی رو پر کرد و عده ای زود باور و بدون تحقیق و تفحص  موندن سر دو راهی. می گفتن که رهبر مخالف تعدد زوجات هستند و به شدت مخالفند! . اما چندی بعد با درخواست از رهبری ، رهبری فتوا دادند که تعدد زوجات مباحه. مثل خیلی اعمال  دیگه مثل غذا خوردن. عمل مباح هم با توجه به نیتِ انجام می تونه تبدیل به ثواب بشه. به هر حال رهبر عزیزم فرمودند که عمل مباحه . یعنی مکروه نیست! یعنی برای عمل مباح بر کسی خشم نمی گیرند و اخراج نمی کنند! اخراج غیر منطقیه!  اما وقتی معاندین دیدند که از این مسیر راه به جایی نبردند ، یه بیت شعری که کاملا بی ربط به تعدد بود و آقا در شب شعری خوانده بودند رو در کنار فتوا قرار دادند و دفتر ن پخش کرد و اتفاقا حالا بجای دقت در فتوا مرتب این بیت شعر را بزرگ و مشخص کردند و روش مانور دادند!!!! 
 
خوب پس اگر "خدا یکی ،محبت یکی ، یار یکی " پس ائمه ما که چند یار داشتند چی؟ پس علمای ما چون آیت الله قاضی و شاه آبادی و مراجعی چون آیت الله مکارم و . چی؟ خداشون استغفرالله  یکی نبوده؟؟؟
 
بماند بعد گفته شده ای دات ای ار منبع نیست
 
بماند اگر جلوی حلال خدا گرفته بشه حرام شیوع پیدا می کنه
 
بماند گفته شده هیچ زنی رو نذارید بیوه وبی شوهر بماند
 
بماند به هر ترفندی شده دارن سن ازدواج رو بالا می برند و با بازی با الفاظ و . مانند کودک همسری و اخراج از مدارس روزانه تلاش می کنن ازدواج در سن پایین رو از بین ببرند
 
بماند از سیستم دانشگاه و هدف و ارزش گذاری ها برای دختران و سیستم بازار کار و .
 
بماند از تهای فرزند آوری  و کاهش میزان کمک به خانوارها در خانواده با افزاریش جمعیت مثلا از ۵۰ تومن به ۴۰ تومن نفری در خانواده ۵ نفره و برای خانواده بالاتر که
بماند که در مقابل اعمال حرام چون تبرج و بدحجابی و و فحشا و اختلاس و . صدایی از کسی در نمیاد و در مقابل عمل تعدد زوجات که نهایت مباحه‌‌‌.‌‌‌
 
بماند که عده ای برای واضحاتی اینچنین ، واضحاتی از ایات قران در باب تعدد و سیره ائمه و احادیث و وضعیت جامعه و آیات  انفاق از آنچه  دوست داریم و آیات  پذیرش احکام الهی بدون کراهت و . می گن اگر امام زمان عج بیان بگن چنین کن من انجام می دم ،
و.
در حالی که خوابن و یا خود را به خواب زده اند
چرا که
اگر با طلوع خورشید از خواب بیدار شویم نمازمان قضا  شده است

 
خدا رو شکر زندگی در جریانه
بعد از ناراحتی هایی که همسر از این وضعیت جدایی داشت و صحبتهاش با همتا ، قرار شد دوباره کاملا با هم باشیم در طی روز، فعلا اوضاع اینجوریه: سه روز مشترک و یک روز اختصاصی همتا. البته . البته همسر راضی نیست و دوست داره کل چهار روز همه با هم باشیم، تا خدا  چی  بخواد.
 
این متن رو هم همون دوست عزیزی که قبلا صحبتهاشو موشته بودم فرستاده ، خطاب به خانم اولی که داره کاری می کنه که شوهر خانم دوم رو طلاق بده، از یک خانم دیگه ای هم تعریف می گرد، خانم اولی که متوجه ازدواج چند ساله هنسرش می شه و می فهمه که بچه هم دارن . اما پاشو تو یه کفش می کنه برای طلاق همسر دوم . ولی بعد از دو ماه سرطان سینه می گیره. به نظرتون مکافات عملشه؟؟؟ 
 
 
یک دوست: 
سلام 
منم مانند این خانم 
با همتای خودم توی یک خونه به خوبی خوشی زندگی میکنیم 
.
من هم اوایل مانند همه خانم های دیگه 
از تعدد شوهرم ناراحت بودم و کلی گریه و ناراحتی و .
 ولی بعد از مدتی تحقیق و مطالعه به این نتیجه رسیدم که این موضوع کاملا دینی و شرعی و عقلانی هست 
و تنها چیزی ک این وسط مانع هست نفس خودمون هست و بعضی صفات رذیله که در خودمون وجود داره .
 
شروع کردم به مبارزه با نفس اماره و حسادت خودم و هرکاری کردم که مخالف میل باطنی خود م بود 
تا اونجا که دیگه مهم نبود برام شوهرم و همتا چکار میکنن فقط متمرکز بودم رو رفتار خودم 
 
الان بعد یک مدت خدارو شکر خیلی خیلی از زندگیم و شوهرم و همتا لذت میبرم .
 
همه چیز برمیگرده به دید و تفکر درونی خود ادم که به قضیه چطور نگاه کنه. 
 
این میتونه یک ازمایش الهی باشه برای زن 
 
میتونه یک پله رشد و ترقی باشه 
 
و شایدم یک پله برای سقوط ادم 
 
و افتادن از چشم خدا و اهل بیت و امام زمان و امام حسین 
 
ایا واقعا حضرت زهرا از مخالفت ما تو زمینه تعدد خوشحال میشن ؟؟ 
 
به این دنیای فانی و گذرا چه اطمینانی هست ؟؟ 
شاید خود ما دوروز دیگه به منجلابی گرفتار شدیم که محتاج هر کسی بشیم 
 
اون موقع ایا پسندیده هست که بیاد مارو از حق طبیعی مون محروم کنه ؟؟ 
 
خدا میتونست مارو در وضع اسفناکی قرار بده که حتی فکرشم الان برامون چندش اور بود  
 
آیا شکر این همه نعمتی که خدا به ما داده 
شکر سلامتی 
شکر خانواده خوب 
شکر ازدواج خوب 
شکر همسر و فرزند و زندگی و
شکر این همه نعمت این هست که اونو فقط واسه خودمون بخوایم و نذاریم به بقیه برسه ؟؟؟ 
 
آیا توصیه خدا و اهل بیت که اینقدر به انفاق تاکید کردن همین  یکی از مصداق هاش نمیشه ؟؟ 
 
ما در جایگاهی هستیم که میتونیم حیات و زندگی ببخشیم به یک زندگی 
چرا خودمونو از چنین جایگاه والایی محروم کنیم ؟؟ 
 
چرا از اینجوری سفره رحمتی که خدا برامون پهن کرده خودمونو بی نصیب و محروم کنیم 
 
عزیز دلم خواهر خوبم 
من نه شما نه خانواده و نه هیچ کسی از شما رو میشناسم 
و نه هیچ نفع یا ضرری از شما و زندگی تون به من میرسه 
 
فقط و فقط از باب خیر خواهی 
و امر به معروف 
و اینکه متوجه باشین هستند کسانی که اینطور دارن زندگی میکنن با همتاشون تو یک خونه 
به خوبی و خوشی 
 
فقط با ذره ای تغییر دیدگاه و مبارزه با نفس 
که اونم اخر سر منفعتش نصیب دنیا و اخرت خودمون میشه 
 
امیدوارم 
اون لحظه ای که امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام همراه جناب عزرائیل برای قبض روح بالای سرمون حاضر میشن بتونیم رو سفید باشیم و سر بلند باشیم و راحت جون بدیم 
 
 
خواهر خوبم به صحبت هام کمی فکر کنین لطفا .

 
روال زندگی مون این شده که روزها همه باهم هستیم. من که دوست دارم. اینجوری گردش و تفریحاتمون با همه. 
همیشه دلم می خواست تو زندگی تعددی با همتاهام عین خواهر باشیم. بچه هامون عین عین بچه های خودمون و زندگی جدا نداشته باشیم ؛ با هم بگیم و بخندیم و . . البته همیشه می گفتم این ایده ال هست و ممکنه پیش نیاد. برای همین در کنار تلاش برای ساختن ایده آل ها باید راضی بود به رضای خدا. خدا رو شکر برای ما خوب پیش می ره.
می دونید، این مدت خیل اوضاع زندگی برخی از دوستانم از ایده آل هاشون دور شده. برای همین اینو می گم .امیدوارم خدا براشون بهترین ها رو رقم بزنه‌.
 یکی از دوستان از فرقه های اقلیت که شیعه شده با یک آقایی به صورت تعددی ازدواج کردند ، که خانم اول متاسقانه بعد از چند سال زندگی اینها رو به طلاق کشوند. خانمی که خودش می گفته همسرم بره زن بگیره. اما انگار فقط حرف بوده. متاسفانه جواب تلفن رو هم نمی ده و حاضر به صحبت نیست. نمی دونم اون خانم فکر روز قیامت و لحظه حضورش تو پیشگاه  خداوند  و مقابل حضرت فاطمه  زهرا و زینب و ائمه رو کرده یا نه؟ که چطور تونسته مقابل خدا و حکمش بایسته و طلاق یکی دیگه رو رقم بزنه. یا شوهرش که به بهانه های واهی طلاق می خواد بده. بهانه ای مثل اینکه من نمی تونم بین دو خانه رفت و آمد کنم و خانم اول هم حاضر نیست خونه نزدیک هم داشته باشید . 
خانم دیگه ای شوهرش بهش می گه من صیغه  کردم و قصد تعدد داره.خانم خیلی خوبیه. خیلی ازش خوشم اومد. علی رقم سخت بودن مساله براش سعی کرده بود خدا پسندانه رفتار کنه. اگر چه فشار به حدی روش بود که براش مشکلاتی درست شد. مثلا همتاش رو دعوت کرد خونش ، خونشون رفت ! اما در اثر فشار مشکلات عصبی براش بوجود اومد. با وجود این باز پیشنهاد محرمیت مجدد بعد از باطل شدن محرمیت قبلی، به همسر داد. خانمی که با وجود همه این فشارها می گفت من کی باشم که بخوام بگن نه ، اگر چه برام خیلی سخته. آرزو می کنم خدا دلش رو آروم کنه. همتاش هم دختر خوبیه و هوای ایشون رو داره و می گه من نیومدم زندگی ات رو خراب کنم ، فقط یه سرپناه می خوام
از این جور موارد زیادن . چند مورد هم هستن که خانم اولن و دنبال همتان. یک مورد هم  بود  برای تعدد جهادی  که خانم اول با رضایت خودش مهرش رو محضری بخشیده و رضایت دادگاهی داده تا کار برای ورود همتا راحتتر باشه. بماند که حالا که اطرافیان و والدینشون فهمیدن چقدر اذیت کردند.
 
به هر حال همیشه زندگی اونجور که می خوایم پیش نمی ره . برای همه این عزیزان دیدم. اما مهم اینه که همیشه توکلمون به خدا باشه و کاری رو انجام بدیم که مورد رضایت خداوند هست و مطمئن باشیم خداوند برامون بهترین ها رو رقم می زنه اگر چه در ظاهر خوشایندمون نباشه. و باید تلاش کنیم از امتحانات  سربلند بیرون بیایم که عصی ان تکروه شیء و هو خیر لکم و عصی ان تحب شیء و هو شر لکم  
و نیز یادمون نره که طبق احادیث ، بزرگترین جهاد ، جهاد اکبر ، مبارزه با نفس است ، برای ن بزرگترین مبارزه با نفس مقابله با حسادت و پذیرش  همتا (هوو ) است. 
از اینها که بگذریم یه کتاب معرفی می خوام بکنم. دومین کتاب هست که تو وبلاگ می گم. کتاب خیلی خوبیه. 
شبکه افق برنامه ای پخش کرد به نام من میترا نیستم. 
مستندی از زندگی یک شهید ۱۴ ساله . سال ۶۱. حالم رو دگرگون کرد. کتابش رو خریدم و خوندم. کتاب کوچک و ارزان  ولی ارزشمندیه. پیشنهاد می کنم بخونید با عنوان (زیر درخت کاج) نوشته معصومه رامهرمزی نشر شاهد  واقعا عالی بود. چقدر باهاش اشک ریختم . زینب کجا و من کجا. چقدر این جمله زینب قشنگ بود، "خانه ام را ساختم ، اینجا جای من نیست. باید بروم باید بروم" با خودم می گم منم در حال ساخت خانه آخرتم هستم ، من خانه ام رو چطور ساختم. ؟ 
چقدر چهره زینب معصوم هست. چقدر زنده است . دلم می خواهد برم زودتر ببینمش. از همسر خواستم بریم گار شهدای اصفهان سر مزارش. الان اصفهانیم. خدا بخواد فردا می ریم  دیدنش.

 
شانزده آذر تولدم بود. آخر شب بچه و همتا برنامه چیده بودن برام تولد خودمونی گرفتن. دخترم رفته بود برام کادو خریده بود و پسرم و همتا هم تزئینات درست کردند. خیلی خوب بود اولین تولد کنار هم. امیدوارم همه افراد تعددی کنار هم خوش باشن.
دیروز تو بهشت زهرا یه قبر دیدم. خانم . دقیقا متولد روز تولد من بود. با هم به دنیا اومده بودیم. اما فرصت اون تموم شده بود و من چقدر خوشبخت بودم که هنوز فرصت داشتم. نشسته بودم سر قبرش. با خودم می گفتم شاید الان داره گریه می کنه و داد می زنه که خدا با ما با هم به دنیا اومدیم چرا به من فرصت ندادی و به اون دادی ؟ چرا جای ما عوض نبود؟ کاش من الان زنده بودم
شاید می شد من جای اون بودم. اگر بودم الان چی می خواستم؟ یک لحظه فرصت؟ نیکی؟ خوش اخلاقی؟ رضایت همسر؟ محبت به همتا؟ . این دنیا اصلا ارزش نداره، اصلا
پریروز اصفهان  خیلی خوب وخیلی کوتاه بود. قرار شد یبار دیگه بدون بچه ها سر صبر بریم. رفتیم گلستان شهدا. سر مزار زینب کمایی . خیلی گشتیم پیدا کردیم. متاسفانه شماره قطعه و. ندارن. وقتی روبروی  مزارش می ایستیم یه سوله سبز روبرومون هست. خیلیخوب بود. مزار یوشع ابن نوح . سر مزار بانو امین صاحب اولین تفسیر بانوی مسلمان و مجتهده رفتیم. برگشتنی هم رفتیم مجتمع رناک . نزدیک کاشان. واقعا زیبا  بود . چشمه و درخت بید مجنون و آب نما و .‌ با خودم می گفتم بهشت چجوریه و خدا نکنه که آخرت  رو به دنیا بفروشیم
و یه حدیث خوندم
دیدم برای ما هم که کنار همیم باز حسادت اینقدر مخفی ممکنه بینمون باشه. یا حتی دور باشیم از هم و باز مشمول این حدیث بشیم. از خدا می خوام نجاتمون بده. خدا ما اینجوری باشیم. خدا حفظمون کنه:
 
 
 
⭕️ تفسیر عیاشی نقل میکند از سلیمان بن عبد الله که گفت: در خدمت امام کاظم موسی بن جعفر (علیهما السلام) نشسته بودم که زنی را به محضر ایشان آوردند که صورتش به عقب برگشته بود [و به همان حالت خشک شده ثابت مانده بود].
 
 
⭕️ پس حضرت امام کاظم (علیه السلام) [برای شفای آن زن] دست راست خود را روی پیشانی آن زن گذاشت و دست چپ خود را به پشت سرش، سپس صورت او را از طرف راست فشار دادند [و چرخاندند] و این آیه را تلاوت فرمودند:
«إِنَ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد، ۱۱)
- { خداوند سرنوشت هیچ قوم (و مردمی) را تغییر نمی دهد مگر آن که آنان آن چه را در خودشان است تغییر دهند! }
 
- پس [جهتِ سر و] صورت آن زن به حالت اولش برگشت [و صاف شد]. 
- سپس حضرت خطاب به زن فرمودند:
 
بر حذر باش که مبادا چنین کاری را دوباره انجام دهی!!
 
⭕ حاضرین عرض کردند: ای فرزند رسول خدا، مگر او چه کرده بوده [که به چنین عقوبتی دچار شد و شما وی را از تکرار آن کار برحذر داشتید] ؟ 
 
- حضرت فرمودند: کار گناه او پوشیده و مستور است [و من از آن پرده برنمی‌دارم]، مگر اینکه خودش بخواهد آن را بازگو کند.
 
- حاضرین از خود آن زن پرسیدند، و او جواب داد: 
"من یک همشوی (هوو) دارم [که همه در یک خانه زندگی می‌کنیم]، [کار گناهم این بود که یک وقتی] برخاستم مشغول خواندن نماز [واجب] شدم، [درحین نماز] با خودم خیال کردم که الآن شوهرم پیش او هست، [به دنبال این خیالات از سر حسادت و غیرت نه، همان وسط نماز] صورتم را چرخاندم به عقب که آنها را ببینم، ولی هوو خانم را دیدم که تنها نشسته و اصلا شوهرم پیش او نیست، که آنجا در همان حالت سرم ثابت ماند [بر اثر این سرکشی در شکستن نماز بخاطر غیرت و حسادت نه بیجا].
- صورتش آن‌گونه به عقب خشک و ثابت مانده بود [بخاطر عقوبت گناهش نسبت به شکستن نماز و غیرت بر شوهر و حسادتش به هوو] !
 
منبع: تفسیر عیاشی: 2 / 205 ح 18، بحارالأنوار: 6 / 56، ح 3، تفسیر برهان: 2 / 284 ح 3، المستدرک: 5 / 408 ح 2.
 
 
دیروز اون دوستمون رفته برای جلوگیری از طلاق شاید آخرین تلاش هاش رو بکنه‌ . بلکه همتاش دست از ممانعت و لجبازی بر داره. براش دعا می کنم موفق بشه و خدا دل همتاش رو آروم کنه و به شوهرش اقتدار بده. براش دعا کنیم خدا بهترین ها رو براش رقم بزنه

 
دیروز تو یکی از گروه ها در مورد مزایای تعدد و هم خونگی صحبت شد
دیروز یه نمونه از روزهای تعامل بین من و همتا و نشون دهنده مزایای تعدد موفق بود.
شب قبل بچه کوچکیم  تا دیروقت بیدار بود و نمی خوابید و تو خواب هم خیلی اذیت کرد و من اصلا نتونستم بخوابم. ظهر با خیال راحت خوابیدم . همتا زحمت نگهداری بچه رو کشید و خیالم راحت بود که به همسر و بچه می رسن . بعد هم که بیدار شدم همسر و همتا و دوتا بچه ها رفتن دستجرد گردش ، منم نرفتم علت اصلی این بود که همسر و همتا تنها باشن و من مزاحم نباشم . وعلت دوم اینکه خیاطی بکنم و شام رو آماده  کنم و. . بماند که چرخ خراب شد و نتونستم خیاطی کنم، اما کارهای منزل رو انجام دادم و وقتی عزیزانم از تفریح برگشتن ،  خوشحال بودم که خوشحالن و روحیه مضاعف داشتن. 
این یه نمونه از تعامل تو زندگی تعددی موفق هست. وقتی من کار دارم ، خسته ام . همتا کمک حالم می شه ، و وقتی هم همتا خسته است من سعی می کنم کمکش باشم. 
البته مزیت هم صحبتی و درددل هم هست که معمولا آقایون حوصله شنیدن  حرفها و تعریفهای خانمها رو ندارن. 
 
دیگه اینکه اگر برای مساله ای یکی بره بیرون ، اون یکی به امور منزل می رسه.
مثلا پری روز برای کار اداری باید می رفتیم کاشان. من و همسر و بچه کوچیکم باهم رفتیم. البته همتا خیلی گفت بچه رو بزاریم پیشش اما بچه های کوچیک دیدین که عاشق بیرون رفتن هستن، ما هم بریدمش، البته خیالمون راحت بود که همتا خونه است و وقتی بچه ها از مدرسه بیان ، پیششونه و دیگه دغدغه اونها رو نداشتیم.
امیدوارم همه زندگی های تعددی موفق باشن و از مزایای اون بهره مند بشه. البته تعدد زوجات خیرهای زیادی داره که به همش اشاره نشده

 
دیروز یه روز خاص بود. چند وقت پیش رفته بودیم زیارت عموی امام زمان ، حسین ابن علی ع ، در نزدیکی نطنز . دیروز صبح قبل از اذان صبح همتا خوابی دیده بود.  تو خواب صدایی می شنیدن که می گفت ممنون که اومدین زیارت من ، همتا از شخصی که اونجا بودن می پرسن ایشون کی هستن و اون فرد پاسخ می دن عموی امام زمان عج هستن. . شاه سلطان حسین یا حسین ابن علی ، عموی امام زمان عج در نزدیکی نطنز هستن و به قول همسر هر وقت اونجا و از ایشون چیزی خواستن ، حاجت روا شدن. جای خیلی باصفایی هست. پیشنهاد می کنم به زیارتشون برید.
 
چند روز پیش با خبر شدم دایی بزرگم سکته کرده بودن و بعد آنژیو کردن. امروز قرار گذاشتیم منو همسر بریم تهران برای دیدن پسر دایی ام که بچه اش فوت کرده بود و دایی بزرگم   .  دایی ام که اومده بود خونمون گفته بود مادرم پاش اونقدر درد می کنه که با عصا راه می ره. تو راه تهران همسر گفتند که بیا برو یسر به والدینت بزن و . . برای من با توجه با گذشته و حرفها و مسائل خیلی سخت بود . دیگه حوصله نیش و کنایه و نداشتم. برام رفتن خونه والدین از پذیرش تعدد هم سختتر بود. نَفسَم اصلا دوست نداشت. از طرفی چون خودشون گفته بودن نیا خونه ما و چند بار هم خواسته بودم خودم خونشون برم و خواهرم گفته بود فعلا نیا، خیالم راحت بود که گناهی نمی کنم. اما باز گاهی می موندم کارم درسته یا نه. وقتی همسر گفت خیلی اذیت شدم . بهش گفتم استخاره کن. صفحه ۵۳۹ اومد. تصمیم گرفتم برم ، بخاطر خدا و اطاعت از فرمان خدا.بعد از بهشت زهرا ، رفتم سراع کارم و بعد نماز مغرب و خونه مادرم اینا. به خواهرم گفته بودم امروز میام . پیام و زنگ زده بود که نیا و بیشتر حرص می خورن و . . گفتم نه دیگه استخاره کردم خوب بوده و میام. دم مسجد همسر برام دعا کرد و با لبخند و قوت قلب و اطمینان و توکل به خدا، منو راهی کرد. رفتم دم خونه قدری قران خوندم و آروم  شدم و زنگ زدم. بابام اومد و سلام لبخند و. همدیگرو بغل کردیم و روبوسی و خواهرم اینا. مادرم که ناراحت بود و اجازه  روبوسی نمی داد. می گفت از این حرفت نمی گذرم که گفتی ما بهت ظلم کردیم . و مساله مانتو و ‌ گفتم اصلا من همچین حرفی نزدم!!!
 
خلاصه اونها گفتن و منم گوش دادم. خیلی جاها اشتباه بود. اما چیزی نگفتم . خلاصه به مادرم قبولوندم که من نگفتم و یا یه کلاغ چهل کلاغ شده یا عده ای از روی عناد گفتن. بغلش کردم و گریه کردیم. بابام می گفت اگر خواستی بیای خودت و دخترت  بیا. می گفت کارت درست بوده ولی نمی کردی و . حالا خدا رو شکر خوشید و . خیلی قضاوتهای اشتباه در مورد  همسر و زندگی ما داشتن ولی چیزی نگفتم . پدری که بهم از بچگی می گفت "دختر با لباس سفید می ره خونه بخت و با لباس سفید بر می گرده و همیشه بدون! تنها کسی که برات می مونه  شوهرته؛ نه پدر مادر و نه خواهر برادر ، هیچ کس برات نمی مونه؛ و هوای شوهرت رو داشته باش " ، این چند ساله و امشب حرفهای کاملا مخالف می زد . که آدمی  که پدر مادر پشتشه و قدرت داره تا شوهر فلان گفت باید بچه رو بزاره پیشش و بگه من رفتم خونه بابام مثل . ، .
 
 نمی دونم. کلا ماها خیلی تغییر کردیم. آخر سر با روبوسی و رضایت خداحافظی کردیم. اگر چه با توجه به صحبتهای مشاور مدرسه بچه ها ، با توجه به رفتار والدین ، و منع همسر از رفتن بچه ها به اونجا و .رفتن اونجا صحیح نیست و   همین که حالت قهر نباشیم خوبه و فعلا حداقل باید دوری باشه تا همه چیز درست بشه و خیلی مسائل روشن بشه.
 
ولی در کل روز خوبی بود. اگر چه نشد دیدن دایی و . بریم، ولی حداقل صله رحم والدین رو بجاآوردم  و سعی کردم کدورت و سوء تفاهم ها رو بر طرف کنم که از لطف خدا بود. سعی کردم در مقابل خیلی حرفها فقط سکوت کنم و عصبانی نشم که از لطف خدا بود.
 
از همسرم هم ممنونم بابت لطفش و پشتیبانی اش و انتظار چند ساعته اش .
 
وقتی داشتم می رفتم اونجا می گفتم خدایا فقط بخاطر تو دارم می رم و کاری کن گناه نکنم و درست رفتار کنم و خیر باشه. گفتم در هر حال که مسیر من مشخص و محکم می شه و حجت بر من تمام که تمام تلاشم رو کردم و اگر هم اجازه دادن که خیره ان شاءالله.
 
امیدوارم خداوند در لحظه لحظه زندگی کمکمون کنه
از همتا هم ممنونم بابت نگهداری بچه ها تو این مدت، بویژه بچه کوچیکم که خیلی بی قراری و بی تابی از دوری ما می کرد.
 
اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه

سلام دوستان

این کتابها واقعا عالی اند پیشنهاد می کنم حتما بخونید:

کتاب اول

۳ دقیقه در قیامت، که تجربه مرگ یکنفر هست ، مثل کتاب انسوی مرگ که قبلا گفتم ولی کوتاه تر و متفاوت . حتما بخونید. دیدتون به زندگی تغییر می کنه.

 

 

کتاب دوم

سلام بر ابراهیم

۲ جلده. واقعا خیلی خیلی خیلی عالییییه و با میشرفت کتاب نمی تونید اونو زمین بزارید و عاشق شهید ابراهیم هادی که زندگی نامه اش تو این کتاب درج شده می شید. شهیدی که الگو و نمونه عملی اخلاق بوده.

این کتاب رو رخبری خیلی توصیه کردن به خوندنش.

 

 

کتاب بعدی ثم اهتدیت. آنگاه هدایت شدم‌

این کتاب هم یه کتاب عالیییی هست. کتابی که رهبری توصیه به خوندنش کردن. ماجرای شیعه شدن یک فرد سگی. فردی که معروف هستن  و با کتابشون خیلی ها شیعه شدن.آقای  تیجانی

 

 

در ضمن فیلم وقتی که ماه کامل شد رو حتما پیشنهاد می کنم ببینید . اینجوری شکر خیلی چیزهایی که ازش غافلیم رو می کنیم و قدر زحمات خیلی ها رو بیشتر خواهیم دونست.

 


سخنی با خانمهای تعددی با تقوا، 
خیلی از دوستان ازم راهکار می خوان ، برای قرب به خدا، برای اینکه احساس بدی به همتا نداشته باشن و . 
منم اونچه بلدم رو بهشون می گم
فکر کردم اینجا هم بنویسم برای سایرین مفید باشه:
 
 
همیشه باید اخلاص داشت و همه کارها رو به خاطر رضای خدا کرد. هر چه اخلاص بیشتر باشه رنجش و رذائل اخلاقی و مشکلات کمتره.
 
یکی از راهای قرب به خدا ، اگر اشتباه نکنم به فرموده  آقای  دولابی، مرنج و مرنجان  هست
خوب مرنجانش شاید بشه گفت راحته
دست خود آدمه
ولی مرنجش سخته
سخته آدم  از دست کسی نرنجه
 
ولی وقتی آدم  خودش رو اصلا چیزی نبینه
چیزی حساب نکنه
دیگه ناراحت نمی شه
وقتی خودش رو پایین تر از همه موجودات عالم ببینه دیگه ناراحت نمی شه
 
از طرفی آدم  اگر همه کارهاشو کاملا بخاطر رضای خدا انجام بده ، باز هرگز از دست بنده های خدا ناراحت نمی شه
ازشون توقعی هم نمی کنه 
توقع احترام، ارزش قائل  بودن، اطلاع دادن.
 
 
فقط با خدا عشق می کنه و خدا رو می خواد
 
 
 
آدم باید همه کارهاشو فقط به خاطر خدا انجام بده
از طرفی اشتباهات دیگران رو ببخشه تا خدا هم اشتباهات  اونو ببخشه
یادش باشه خودش رو چیزی نبینه و از کسی نرنجه
یادش باشهشوهرش بهترین شفیع اون تو روز قیامته ، بنابراین هم از دستش نرنجه و هم زود ببخشدش و هم مرتب بهش محبت کنه ، بخاطر خدا، برای اینکه بهترین شفیعشه
یادمون هم باشه تعدد حق مرده، می تونه بره زن بگیره، شرعا و حتی قانونا هم رضایت زن اول اصلا ملاک نیست، بنابراین اگر رفت بدون اطلاع زن اول زن گرفت ، از حقی که خدا براش قرار داده استفاده کرده و اطلاع رسانی وظیفه اش نبوده. وظیفه زن هم پذیرش این موضوع و حتی عدم کراهت نسبت به این موضوعه تا آدم  رشد کنه و به حقیقت ایمان برسه(ایه ۶۵ سوره نساء)
 
و یادمون باشه خدای مهربونی که ما رو خلق کرده و همه چیز رو بهتر از ما می دونه . مرد رو به زن قوام دونسته و حرف شنوی و اطاعتش رو بر زن لازم دونسته. وقتی زن اینو بدونه شوهرش رو بازخواست نمی کنه و تو دلش حتی چون چرا نمی یاره
پس اگر جایی ناراحت شدیم و اون ناراحت شدن به خاطر خودمون بود نه خدا، بدونیم یجای کارمون می لنگه و سعی کنیم اصلاح کنیم.
 
باید خیلی یاد مرگ کنیم
یاد آخرت ، یادمون باشه خیلی زود باید در درگاه خدا حاضر شیم و جواب اعمال و افکار مون رو بدیم. باید بدونیم حتی مطمئن نیستیم قدم از قدم بتونیم برداریم. همین شوهر و پول و زندگی و خونه و لوازم که الان ممکنه حرصشون رو بخوریم ، چند روز دیگه برای یکی دیگه است و داره ازش استفاده می کنه و یاد ما هم شاید اصلا نباشه و ما باید زیر خروارها خاک بخوابیم و جواب اونها رو پس بدیم. جواب پولی که حرصش رو خوردیم و مال و منالی و لوازمی و شوهری که شاید الان در نبود ما با یکی دیگه خوشه و ما سعی نی کردیم محبتش رو ، خودش رو برای خودمون حفظ کنیم و نتونستیم . شوهری که روز قیامت از هم فرار می کنیم و یاد ظلم و ستمها مون می افتیم.خیلی  خوبه که از الان دل نبندیم ، برای خانواده مون برای شوهرمون در راستای رضای خدا جون بدیم و هر کاری بکنیم اما دل نبندیم و فقط خدا رو ببینیم و بخوایم و بدونیم عمرمون خیلی کوتاه هست و در مقابل زندگی ابدی اون دنیا هیچه .هیچ .
 
یکی دیگه از راهکارهایی که خودم انجام می دم و خیلی خوبه، نمی دونم به شما گفتم یا نه، یسری نوشته است که خیلی موثره برام و تو اتاقم چسبوندم که همش جلوی چشمم باشه. یسری و دعا و جملات مفید که منو به یاد خودم و عاقبتم و خدا بیاندازه.
و تصویر اسکرین لاک گوشی و هوم اسکرین گوشی ام.
اونها رو هم تصاویر مرتبط وتاثیر گذار گذاشتم. مثلا این ها. گناهان زبان خیلی زیادن. زبان قلیل الجسم وکثیر الاثمم هست. جسم کوچک و گناه بسیار. به قول یه پیرزنی فندک گوشتی.فندکی که خیلی راحت آتش میزنه به کل اعمالمون . باید خیلی مراقب باشیم و با این زبان واذیت  و آزار همتا و شوهر و . نکنیم.

 
دوستان در مورد ازدواج تعددی و خانم دوم ، اینکه از چیزی گذشته و تو گروه بحث داشتیم. بهتر دیدم اینجا هم مطالبی رو بذارم. ببخشید اگر چندان ویرایش شده نیست.
 
یه زن تو ازدواج تک همسری ممکنه تحصیلات بالایی داشته باشه و با یه آدم  سیکل ازدواج کنه، یا پول دار باشه و با یه آدم  بی پول
از چیزی گذشته؟ نه . کسی که مجبورش نکرده. خودش اینو انتخاب کرده جون منفعتی داشته. مثل کمال زیبایی عشق.‌
 
خانم دوم هم با دید باز این نوع زندگی رو انتخاب می کنه
چون نفعی براش داره
مثلا حتی عده ای مثل همتای خانم اینک حتی همزمان خواستگار  مجرد هم دارن اما متاهل رو انتخاب می کنن ؟ از چیزی شون گذشتن؟  نه . پس چرا؟ چون منفعتشون رو در این می بینن
حالا یکی بخاطر ثروت یکی تجربه و کمالات مرد یکی تحصیلات یکی پسندیدن و یکی هم برای اینکه از تجرد بهتره
به هر حال نفعی می بینن
 
اونی که از چیزی گذشته یا از دست داده خانم اوله که نوع زندگی اش تغییر پیدا می کنه و نوع زندگی قبلیش از دست می ره و ثبات زندگیش بهم می ریزه. 
 
 
 
اینکه بگیم خانم دوم خیلی چیزها رو از اول مثل خانم اول هم نداشته اشتباهه
 
شرایط ورود به زندگی متاهلی در این دو متفاوته و با دید باز هر کدوم انتخاب کردن
خانم اول معمولا زندگی سختی رو سپری کرده و بعد از اندکی تمکن مالی مرد دنبال تعدد می ره. این هم از چیزهایی هست که خانم اول داشته و خانم دوم نداره .
خانم اول با یه پسر بی تجربه زندگی کرده و در طی سالها تحمل اخلاق . و تلاش ، شوهرش تبدیل به یه مرد باتجربه با تونایی مدیریت چند  زن شده  و این از چیزهایی هست که زن دوم نداره و زن اول داشته.
بماند خیلی از مسایل مشکلات با خانواده ها و .
 
 
اگر ما بخوایم زندگی رو تک همسری ببینیم و تعدد رو با اون قیاس کنیم
اگر بخوایم زندگی همتا ها رو با هم قیاس کنیم کلا اشتباه بزرگی مرتکب شدیم.
قیاس کاری هست که شیطان کرد.
قیاس آدم   رو از مسیر اصلی دور می کنه
 
می دونید
من تا الان وبلاگ خانم دوم ندیدم
تو گروه ها هم معمولا وقتی تعدد می کنن لفت می دن
 
چون می رن دنبال زندگی شون.
زندگی متاهلی.
چالشی هم معمولا بجز ساختن زندگی متاهلی شون ندارن . حال به سبک تعدد.
 
 
خانمهای اول می نویسن 
چون تجربه دراین زمینه اش متفاوته
چون دچار  تغییری می شن که معمولا نمی خوان ؛ و باید خودشون رو بسازن و تلاش هاشون نوشته  می شه.
 
یکی از دوستان می گفتند
)ولی باید حرفهای زن دومی ها رو هم شنید.
گاهی لازمه خودمون رو جای اونا بذاریم.
 
اونا هم لازمه خودشون رو جای زن اولی بذارن.
اینجوری زندگی خیلی بهتر پیش میره.
یه جور درک متقابل به وجود میاد.
 
 
با این وجود معتقدم که ۸۰ درصد مسوولیت  زندگی تعددی به دوش مرد می افته.
برای همینه که میگم زندگی با همتاها توی یک خونه کار درستی نیست. همتا عروس مون حساب نمیشه! دخترمون هم نیست که بگیم از خودمونه و باید قاطی باشه.
 
همتا یه زن برای مرد هست. تا زمانی که حس نکنه زن زندگی برای مردش هست، عملا درست ایفای نقش نمی کنه.
توی خونه ی زن اولی ها هم بیاد، بیشتر شبیه خواهر در بهترین حالت و در بدترین حالت شبیه کنیز یا پادوی زن اول میشه. عملا کرامتش زیر سوال میره.
 
 
فکر می کنم بهترین حالت زندگی اینه که دو واحد مجزا در یک اپارتمان باشن. اینجوری هر کدوم شون نقش مدیریتی داخل خونه ی خودش رو به عهده می گیره.
کسی هم شاهد خوشی و یا ناخوشی زندگی شویی شون نمیشه و عملا دخالتی هم به وجود نمیاد.
 
 بچه ها هم چند تربیتی بار نمیان. هر کدوم شون در عین حفظ خواهر برادری شون، تحت تربیت مادر و پدرشون بزرگ میشن. مرد هم شبها پیش نش هست عملا.)
 
 
 
 
ببین
اینکه باید خودمون رو جای همدیگه بزاریم ربطی به بحث نداره ولی کاملا درسته منم همیشه می گم
 
اینم که باید حرف خانم دوم رو شنید ، بله. ولی خودشون معمولا نمی خوان .  البته این برای یه زندگی تعددی سالمه . برای وقتی که افراد تقوا پیشه می کنن
 
 
ولی وقتی همتا ها بخوان سر ناسازگاری بزارن و دنیا و بر اخرت ترجیح بدن حرف هر کدوم شنیدنی می شه
 
خیلی  اوقات خانم دوم
حیلی اوقات خانم اول
 
 
من در مورد خانمهای دومی که متعه می شن و یا خانم دومی که بدون اطلاع خانم اول زندگی شروع می کنه هم حرفی ندارم. اونا خودشون  رو خیلی مشخص تو یه رابطه خطرناک و با انتهای نافرجام می زارن در بیشتر موارد. مگر اینکه خانم اول بعد از فهمیدن تقوا پیشه کنه، وگرنه اغلب خانم اول متاسفانه زندگی خانم دوم رو خراب می کنه. متعه هم که هیچ. دیدم خانمی بعد ۱۰ سال در عین ناباوری اقا رهاش کرده .
 
اما در مورد خانمهای عقد دائم پای صحبت هر کدوم می شه نشست.
خانمهای دومی که بهشون ظلم شده ، طلاق داده شده یا خانم اول که بهش ظلم شده و رها شده یا طلاق داده شده بعد از سالها زندگی و با بچه .
 
اما در مورد زندگی تو یه خونه نظرتون اشتباهه. 
به نظرم تجربه  اش رو ندارید و از تصوراتتون می گید که زندگی تو یه خون
 
ه خوب نیست.
 
نظر افرادی که تجربه موفق داشتن جویا شید
 
 
 
خود ما جدا هم بودیم و خودمون با هم بودن رو بیشتر دوست داشتیم
خود همتا دوست داشت با هم باشیم
ما تو دو طبقه بودیم
اما وقتی تو یه خونه ای و هر دو خودمون رو زن زندگی و مادر بچه ها بدونیم ، با هم کارها رو می کنیم و مشکلی نیست
با هم تصمیم می گیریم و با هم گردش می ریم
 
شاید دعواها رو متوجه بشیم
اما اگر خانمها تقوا داشته باشن تو دعوای هم دخالت نمی کنن
می تونن راهنمایی و کمک کنن
هر دو درکشون می رسه دعوا برای همه هست طبیعیه
 
 
از دیگر مزیتهاش هم  تشکیل یک خانواده است. همه با هم می شن یک خانواده. همیشه پدر در کنار فرزندان و همسرانه و اگر یکی خسته باشه دیگری کمکه‌.
 
 
 این رو بدون اگر هر زنی زندگی اش سخت باشه هرگز با هم بودن ادامه پیدا نمی کنه برای اینکه هر زنی باشه می تونه بگه نمی خوام یا با اختلافات زندگی رو می کنن جهنم و هیچ کدوم از همتا ها و مرد اینو نمی خوان و پس زندگی رو جدا می کنن
 
 
بعد هم تو زندگی تو یه خانواده هست که بچه ها عین خواهر برادر بار میان و مادری کردن دیگری رو در حق خودشون می بینن نه تو خونه جدا، که می فهمن زندگی ما جداست و شاید حسادت هم بکنن که بابا  چرا برای اونا اینجوری و اونا رو برد فلان جاو .
من دیدم یکی از این نوع خانواده ها می گفت وقتی از بچه ها می پرسن کدوم مادر خودته می گن یعنی چی هر دو مادرمون هستن
 
 
از طرفی آدم وقتی مجرده فکر می کنه همش نیاز به حریم شخصیه
 
ولی وقتی متاهل بشی
می بینی زندگی چیز دیگه است و کار و تلاش و رشد .
وقتهای شخصی هم اتاق خواب
البته تو خونه کنار هم بودن گفتن و خندیدن و فیلم نگاه کردن و هست 
ولی جریان زندگی با تصورات ادم در زمان مجردی فرق داره.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

ظاهر بهترین سایت سرگرمی know ربات تلگرام سیما فیلم درخشش ابدی ذهن یک برف !!! کارخانه تولید اطلاعات سونار وب تبليغات در گوگل با کمترين هزينه PhotoDynamic & HyperThermia