شانزده آذر تولدم بود. آخر شب بچه و همتا برنامه چیده بودن برام تولد خودمونی گرفتن. دخترم رفته بود برام کادو خریده بود و پسرم و همتا هم تزئینات درست کردند. خیلی خوب بود اولین تولد کنار هم. امیدوارم همه افراد تعددی کنار هم خوش باشن.
دیروز تو بهشت زهرا یه قبر دیدم. خانم . دقیقا متولد روز تولد من بود. با هم به دنیا اومده بودیم. اما فرصت اون تموم شده بود و من چقدر خوشبخت بودم که هنوز فرصت داشتم. نشسته بودم سر قبرش. با خودم می گفتم شاید الان داره گریه می کنه و داد می زنه که خدا با ما با هم به دنیا اومدیم چرا به من فرصت ندادی و به اون دادی ؟ چرا جای ما عوض نبود؟ کاش من الان زنده بودم
شاید می شد من جای اون بودم. اگر بودم الان چی می خواستم؟ یک لحظه فرصت؟ نیکی؟ خوش اخلاقی؟ رضایت همسر؟ محبت به همتا؟ . این دنیا اصلا ارزش نداره، اصلا
پریروز اصفهان  خیلی خوب وخیلی کوتاه بود. قرار شد یبار دیگه بدون بچه ها سر صبر بریم. رفتیم گلستان شهدا. سر مزار زینب کمایی . خیلی گشتیم پیدا کردیم. متاسفانه شماره قطعه و. ندارن. وقتی روبروی  مزارش می ایستیم یه سوله سبز روبرومون هست. خیلیخوب بود. مزار یوشع ابن نوح . سر مزار بانو امین صاحب اولین تفسیر بانوی مسلمان و مجتهده رفتیم. برگشتنی هم رفتیم مجتمع رناک . نزدیک کاشان. واقعا زیبا  بود . چشمه و درخت بید مجنون و آب نما و .‌ با خودم می گفتم بهشت چجوریه و خدا نکنه که آخرت  رو به دنیا بفروشیم
و یه حدیث خوندم
دیدم برای ما هم که کنار همیم باز حسادت اینقدر مخفی ممکنه بینمون باشه. یا حتی دور باشیم از هم و باز مشمول این حدیث بشیم. از خدا می خوام نجاتمون بده. خدا ما اینجوری باشیم. خدا حفظمون کنه:
 
 
 
⭕️ تفسیر عیاشی نقل میکند از سلیمان بن عبد الله که گفت: در خدمت امام کاظم موسی بن جعفر (علیهما السلام) نشسته بودم که زنی را به محضر ایشان آوردند که صورتش به عقب برگشته بود [و به همان حالت خشک شده ثابت مانده بود].
 
 
⭕️ پس حضرت امام کاظم (علیه السلام) [برای شفای آن زن] دست راست خود را روی پیشانی آن زن گذاشت و دست چپ خود را به پشت سرش، سپس صورت او را از طرف راست فشار دادند [و چرخاندند] و این آیه را تلاوت فرمودند:
«إِنَ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد، ۱۱)
- { خداوند سرنوشت هیچ قوم (و مردمی) را تغییر نمی دهد مگر آن که آنان آن چه را در خودشان است تغییر دهند! }
 
- پس [جهتِ سر و] صورت آن زن به حالت اولش برگشت [و صاف شد]. 
- سپس حضرت خطاب به زن فرمودند:
 
بر حذر باش که مبادا چنین کاری را دوباره انجام دهی!!
 
⭕ حاضرین عرض کردند: ای فرزند رسول خدا، مگر او چه کرده بوده [که به چنین عقوبتی دچار شد و شما وی را از تکرار آن کار برحذر داشتید] ؟ 
 
- حضرت فرمودند: کار گناه او پوشیده و مستور است [و من از آن پرده برنمی‌دارم]، مگر اینکه خودش بخواهد آن را بازگو کند.
 
- حاضرین از خود آن زن پرسیدند، و او جواب داد: 
"من یک همشوی (هوو) دارم [که همه در یک خانه زندگی می‌کنیم]، [کار گناهم این بود که یک وقتی] برخاستم مشغول خواندن نماز [واجب] شدم، [درحین نماز] با خودم خیال کردم که الآن شوهرم پیش او هست، [به دنبال این خیالات از سر حسادت و غیرت نه، همان وسط نماز] صورتم را چرخاندم به عقب که آنها را ببینم، ولی هوو خانم را دیدم که تنها نشسته و اصلا شوهرم پیش او نیست، که آنجا در همان حالت سرم ثابت ماند [بر اثر این سرکشی در شکستن نماز بخاطر غیرت و حسادت نه بیجا].
- صورتش آن‌گونه به عقب خشک و ثابت مانده بود [بخاطر عقوبت گناهش نسبت به شکستن نماز و غیرت بر شوهر و حسادتش به هوو] !
 
منبع: تفسیر عیاشی: 2 / 205 ح 18، بحارالأنوار: 6 / 56، ح 3، تفسیر برهان: 2 / 284 ح 3، المستدرک: 5 / 408 ح 2.
 
 
دیروز اون دوستمون رفته برای جلوگیری از طلاق شاید آخرین تلاش هاش رو بکنه‌ . بلکه همتاش دست از ممانعت و لجبازی بر داره. براش دعا می کنم موفق بشه و خدا دل همتاش رو آروم کنه و به شوهرش اقتدار بده. براش دعا کنیم خدا بهترین ها رو براش رقم بزنه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پارسای بی ادعا Sandra اجاره خودرو فاطمه افشاری safar Corey آپارویلا و اجاره آپارتمان مبله در شهرهای مختلف ایران و ترکیه سوالات آزمون شلوار دوزی {کاملترین مجموعه} Bret فضای کار اشتراکی ریسون|سالن کنفرانس ریسون