دوستان در مورد ازدواج تعددی و خانم دوم ، اینکه از چیزی گذشته و تو گروه بحث داشتیم. بهتر دیدم اینجا هم مطالبی رو بذارم. ببخشید اگر چندان ویرایش شده نیست.
یه زن تو ازدواج تک همسری ممکنه تحصیلات بالایی داشته باشه و با یه آدم سیکل ازدواج کنه، یا پول دار باشه و با یه آدم بی پول
از چیزی گذشته؟ نه . کسی که مجبورش نکرده. خودش اینو انتخاب کرده جون منفعتی داشته. مثل کمال زیبایی عشق.
خانم دوم هم با دید باز این نوع زندگی رو انتخاب می کنه
چون نفعی براش داره
مثلا حتی عده ای مثل همتای خانم اینک حتی همزمان خواستگار مجرد هم دارن اما متاهل رو انتخاب می کنن ؟ از چیزی شون گذشتن؟ نه . پس چرا؟ چون منفعتشون رو در این می بینن
حالا یکی بخاطر ثروت یکی تجربه و کمالات مرد یکی تحصیلات یکی پسندیدن و یکی هم برای اینکه از تجرد بهتره
به هر حال نفعی می بینن
اونی که از چیزی گذشته یا از دست داده خانم اوله که نوع زندگی اش تغییر پیدا می کنه و نوع زندگی قبلیش از دست می ره و ثبات زندگیش بهم می ریزه.
اینکه بگیم خانم دوم خیلی چیزها رو از اول مثل خانم اول هم نداشته اشتباهه
شرایط ورود به زندگی متاهلی در این دو متفاوته و با دید باز هر کدوم انتخاب کردن
خانم اول معمولا زندگی سختی رو سپری کرده و بعد از اندکی تمکن مالی مرد دنبال تعدد می ره. این هم از چیزهایی هست که خانم اول داشته و خانم دوم نداره .
خانم اول با یه پسر بی تجربه زندگی کرده و در طی سالها تحمل اخلاق . و تلاش ، شوهرش تبدیل به یه مرد باتجربه با تونایی مدیریت چند زن شده و این از چیزهایی هست که زن دوم نداره و زن اول داشته.
بماند خیلی از مسایل مشکلات با خانواده ها و .
اگر ما بخوایم زندگی رو تک همسری ببینیم و تعدد رو با اون قیاس کنیم
اگر بخوایم زندگی همتا ها رو با هم قیاس کنیم کلا اشتباه بزرگی مرتکب شدیم.
قیاس کاری هست که شیطان کرد.
قیاس آدم رو از مسیر اصلی دور می کنه
می دونید
من تا الان وبلاگ خانم دوم ندیدم
تو گروه ها هم معمولا وقتی تعدد می کنن لفت می دن
چون می رن دنبال زندگی شون.
زندگی متاهلی.
چالشی هم معمولا بجز ساختن زندگی متاهلی شون ندارن . حال به سبک تعدد.
خانمهای اول می نویسن
چون تجربه دراین زمینه اش متفاوته
چون دچار تغییری می شن که معمولا نمی خوان ؛ و باید خودشون رو بسازن و تلاش هاشون نوشته می شه.
یکی از دوستان می گفتند
)ولی باید حرفهای زن دومی ها رو هم شنید.
گاهی لازمه خودمون رو جای اونا بذاریم.
اونا هم لازمه خودشون رو جای زن اولی بذارن.
اینجوری زندگی خیلی بهتر پیش میره.
یه جور درک متقابل به وجود میاد.
با این وجود معتقدم که ۸۰ درصد مسوولیت زندگی تعددی به دوش مرد می افته.
برای همینه که میگم زندگی با همتاها توی یک خونه کار درستی نیست. همتا عروس مون حساب نمیشه! دخترمون هم نیست که بگیم از خودمونه و باید قاطی باشه.
همتا یه زن برای مرد هست. تا زمانی که حس نکنه زن زندگی برای مردش هست، عملا درست ایفای نقش نمی کنه.
توی خونه ی زن اولی ها هم بیاد، بیشتر شبیه خواهر در بهترین حالت و در بدترین حالت شبیه کنیز یا پادوی زن اول میشه. عملا کرامتش زیر سوال میره.
فکر می کنم بهترین حالت زندگی اینه که دو واحد مجزا در یک اپارتمان باشن. اینجوری هر کدوم شون نقش مدیریتی داخل خونه ی خودش رو به عهده می گیره.
کسی هم شاهد خوشی و یا ناخوشی زندگی شویی شون نمیشه و عملا دخالتی هم به وجود نمیاد.
بچه ها هم چند تربیتی بار نمیان. هر کدوم شون در عین حفظ خواهر برادری شون، تحت تربیت مادر و پدرشون بزرگ میشن. مرد هم شبها پیش نش هست عملا.)
ببین
اینکه باید خودمون رو جای همدیگه بزاریم ربطی به بحث نداره ولی کاملا درسته منم همیشه می گم
اینم که باید حرف خانم دوم رو شنید ، بله. ولی خودشون معمولا نمی خوان . البته این برای یه زندگی تعددی سالمه . برای وقتی که افراد تقوا پیشه می کنن
ولی وقتی همتا ها بخوان سر ناسازگاری بزارن و دنیا و بر اخرت ترجیح بدن حرف هر کدوم شنیدنی می شه
خیلی اوقات خانم دوم
حیلی اوقات خانم اول
من در مورد خانمهای دومی که متعه می شن و یا خانم دومی که بدون اطلاع خانم اول زندگی شروع می کنه هم حرفی ندارم. اونا خودشون رو خیلی مشخص تو یه رابطه خطرناک و با انتهای نافرجام می زارن در بیشتر موارد. مگر اینکه خانم اول بعد از فهمیدن تقوا پیشه کنه، وگرنه اغلب خانم اول متاسفانه زندگی خانم دوم رو خراب می کنه. متعه هم که هیچ. دیدم خانمی بعد ۱۰ سال در عین ناباوری اقا رهاش کرده .
اما در مورد خانمهای عقد دائم پای صحبت هر کدوم می شه نشست.
خانمهای دومی که بهشون ظلم شده ، طلاق داده شده یا خانم اول که بهش ظلم شده و رها شده یا طلاق داده شده بعد از سالها زندگی و با بچه .
اما در مورد زندگی تو یه خونه نظرتون اشتباهه.
به نظرم تجربه اش رو ندارید و از تصوراتتون می گید که زندگی تو یه خون
ه خوب نیست.
نظر افرادی که تجربه موفق داشتن جویا شید
خود ما جدا هم بودیم و خودمون با هم بودن رو بیشتر دوست داشتیم
خود همتا دوست داشت با هم باشیم
ما تو دو طبقه بودیم
اما وقتی تو یه خونه ای و هر دو خودمون رو زن زندگی و مادر بچه ها بدونیم ، با هم کارها رو می کنیم و مشکلی نیست
با هم تصمیم می گیریم و با هم گردش می ریم
شاید دعواها رو متوجه بشیم
اما اگر خانمها تقوا داشته باشن تو دعوای هم دخالت نمی کنن
می تونن راهنمایی و کمک کنن
هر دو درکشون می رسه دعوا برای همه هست طبیعیه
از دیگر مزیتهاش هم تشکیل یک خانواده است. همه با هم می شن یک خانواده. همیشه پدر در کنار فرزندان و همسرانه و اگر یکی خسته باشه دیگری کمکه.
این رو بدون اگر هر زنی زندگی اش سخت باشه هرگز با هم بودن ادامه پیدا نمی کنه برای اینکه هر زنی باشه می تونه بگه نمی خوام یا با اختلافات زندگی رو می کنن جهنم و هیچ کدوم از همتا ها و مرد اینو نمی خوان و پس زندگی رو جدا می کنن
بعد هم تو زندگی تو یه خانواده هست که بچه ها عین خواهر برادر بار میان و مادری کردن دیگری رو در حق خودشون می بینن نه تو خونه جدا، که می فهمن زندگی ما جداست و شاید حسادت هم بکنن که بابا چرا برای اونا اینجوری و اونا رو برد فلان جاو .
من دیدم یکی از این نوع خانواده ها می گفت وقتی از بچه ها می پرسن کدوم مادر خودته می گن یعنی چی هر دو مادرمون هستن
از طرفی آدم وقتی مجرده فکر می کنه همش نیاز به حریم شخصیه
ولی وقتی متاهل بشی
می بینی زندگی چیز دیگه است و کار و تلاش و رشد .
وقتهای شخصی هم اتاق خواب
البته تو خونه کنار هم بودن گفتن و خندیدن و فیلم نگاه کردن و هست
ولی جریان زندگی با تصورات ادم در زمان مجردی فرق داره.
درباره این سایت